جامی

جامی، نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمان بن نظام‌الدین احمد بن محمد (۸۱۷-۸۹۸ ق) شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم هجری که در خرگِرد واقع در منطقۀ جام به دنیا آمد. از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی قرن دوم می‌رسد. پدرش اهل دشت (شهری در نزدیکی اصفهان) بود که در قرن هشتم هجری به خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت «دشتی» منصب قضا یافت و ماندگار شد. برخی لقب اصلی‌اش را «عمادالدین» دانسته، اما لقب مشهور او «نورالدین» است. خانوادۀ جامی اهل علم و عرفان بودند، به همین دلیل از همان کودکی در مسیر تصوف قرار گرفت. دوران کودکی و تحصیلات جامی در خرگرد جام، در کنار پدرش سپری شد. نخستین بار در ۳ سالگی با مولانا فخرالدین نورستانی ملاقات کرد و همین شیخ بود که تخم محبت صوفیان را در دل جامی کاشت. در حدود ۱۳ سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید، از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا «دشتی» تخلص می‌کرد، سپس آن را به «جامی» تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ‌الاسلام احمد جام ذکر کرده است. دیدار عبدالرحمان جامی با خواجه محمد پارسا که از مشایخ بزرگ سلسلۀ نقشبندیه بود، علت اصلی ورودش به سلسلۀ نقشبندیه (خواجگان) است. جامی در آغاز ورود به هرات در مدرسۀ بازار خوش و سپس مدرسۀ نظامیه به آموختن علوم ادبی پرداخت. ابتدا در حلقۀ درس مولانا جنید اصولی، جاجرمی و خواجه علی سمرقندی حاضر می‌شد. سپس در ۲۰ سالگی، برای فراگیری بیشتر به سمرقند رفت و در درس هیئت قاضی‌زاده رومی حاضر شد. در سمرقند در رشته‌های علوم اسلامی نظیر تفسیر، حدیث، سیره، اصول، منطق مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، موسیقی، رموز تصوف و فن معما تبحر یافت. او چند سال در آنجا ماند و بعد از ۸۵۰ ق به هرات بازگشت و در هرات به خدمت سعدالدین کاشغری، از مشایخ بزرگ طریقت خواجگان درآمد و بعد از مرگ وی از مریدان خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار شد و هم‌چنین با خواجه محمد پارسا نیز آن‌گاه که به سفر حج می‌رفت و از جام می‌گذشت، ملاقات داشت و پس از سیر و سلوک در این وادی به مقام بلند دست یافت و از بزرگان فرقۀ مذکور شد. جامی قسمتی از زمان شاهرخ و تمام دورۀ ابوالقاسم بابر و ابوسعید گورکانی و قسمت اعظم سلطنت شاه سلطان‌حسین بایقرا را درک کرد. نورالدین با امیرعلیشیر نوایی معاصر بود. امیرعلیشیر پس از وفات جامی، کتاب خمسه‌المتحیرین را به یاد او نوشت. جامی سفرهایی به حجاز، بغداد، دمشق و تبریز کرد و بقیۀ عمر را در هرات گذرانید و دعوت سلطان عثمانی را نیز نپذیرفت. جامی در میان‌سالی، شاید حدود ۵۰ سالگی، با نوۀ مرادش، سعدالدین کاشغری، ازدواج کرد و صاحب ۴ پسر شد. هوش سرشار، وارستگی، عزت‌نفس، استغنا، ساده‌زیستی، خیرخواهی، ظرافت طبع و بذله‌گویی از صفات برجستۀ جامی بود. تبحر جامی در علوم و فنون گوناگون، سبب کثرت و تنوع آثار منظوم و منثورش شد و باعث شد که وی معروف‌ترین شاعر قرن نهم هجری و از جامع‌ترین شخصیت‌های حوزۀ ادب و علوم اسلامی این قرن به‌شمار آید. جامی خط زیبایی داشت و آثارش مانند شواهدالنبوة و سلسلة‌الذهب و سبحة‌الابرار به خط خود او در موزۀ کابل موجود است. هم‌چنین نسخه‌ای کامل از کلیات جامی به خط خودش در مؤسسۀ زبان‌های شرقی سن‌پترزبورگ موجود است که در مجموعۀ انتخابی ویکتور روزن معرفی شده است. جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمی‌کرد و چون از معتقدان وفادار نقشبندیه بود، گرایش به تجمل نداشت، لباسی به تن می‌کرد که آن‌را پلاس می‌خواند و گاه آشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمی‌دادند. او سرمایۀ خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه، تأمین رفاه شاگردان، نشر فرهنگ، کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاه‌ها می‌کرد، شواهد این امور را در نامه‌هایش می‌توان دید. وضع سلامتی جامی بعد از ۶۰ سالگی چندان خوب نبوده، چون در آثارش از ضعف و پیری و ناتوانی شکوه دارد. وی در پی یک بیماری ۴ روزه در ۱۷ یا ۱۸ محرم در سال ۸۹۸ ق چشم از جهان فرو بست. سلطان‌حسین بایقرا، امیرعلیشیر نوایی و امرا و دانشیان و عامۀ مردم هرات در تشیع جنازه و مجالس سوگ او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند. امیرعلیشیر نوایی بر تربت جامی عمارتی باشکوه برپا کرد، اما بعدها شاه اسماعیل اول صفوی هنگام استیلا بر هرات، مقبرۀ او را سوزاند، البته فرزند جامی، ضیاءالدین یوسف و گروهی از ارادتمندانش، با آگاهی از این سوءقصد، جسدش را به جای دیگری منتقل کردند و بعدها آن را به جای خود برگرداندند؛ از این رو، سنگ نبشتۀ قبرش تازه‌تر از جای قبر است. مقبرۀ جامی به تخت مزار مشهور است. برخی مستشرقان، مرگ جامی را نقطۀ پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی دانسته‌اند، لقب «خاتم‌الشعراء» برای جامی هم از همین دیدگاه حکایت می‌کند. جامی تقریباً در همۀ قالب‌های منظوم و منثور ادب فارسی اثر خلق کرده است. گاه به نثر مسجع نوشته، گاه به نثر التقاطی و گاهی بینابین و حتی ساده. یکی از ویژگی‌های کارش در برخی آثار منثورش، تلفیق شعر و نثر است. شعر جامی دارای الفاظ و عبارات محکم است و در سخنش غث و سمین‌های معاصرانش دیده نمی‌شود. وی هم به عربی، هم به فارسی اثر آفریده، اما بیشتر تأملاتش در زمینه‌های ادبی به فارسی است. مضمون اشعار جامی، همان مضامین اشعار کهن است، به‌ویژه در قصاید و غزلیات از انوری، امیرخسرو و سلمان ساوجی تقلید کرده است. وی در برخی آثارش نوآوری‌هایی نیز دارد، مثلاً در خردنامه و سلامان و ابسال، صرفاً مقلد نظامی نیست. از آثار ادبی‌اش می‌توان دیوان قصاید و غزلیات؛ هفت اورنگ، شامل هفت مثنوی؛ رباعیات؛ رسالۀ قافیه که در آن افتراق و امتیاز در شعر تازی و فارسی را تبیین نموده است؛ رسالۀ عروض که در آن کوشیده عروض را تا اندازه‌ای ساده و مختصر سازد و از این‌رو از ذکر بحور و اوزانی که در اشعار فارسی کاربرد نداشته، صرف‌نظر کرده است؛ رسائل معمایی شامل رسالۀ کبیر، رسالۀ متوسط، رسالۀ صغیر، رسالۀ منظومۀ اصغر در همان معما؛ تصحیف، در باب جابه‌جایی حروف در کلمات و تغییرات معنایی ‌آنها پس از این تغییر؛ بهارستان که به نثر آمیخته به نظم و در واقع تقلیدی از گلستان سعدی است؛ رسالۀ شرح رباعیات در شرح ۴۹ رباعی از رباعیات عرفانی خودش؛ رسالۀ منشآت؛ الفوائد الضیائیه فی شرح الکافیه؛ صرف فارسی منظوم و منثور؛ تجنیس اللغات یا تجنیس الخط را نام برد. آثار عرفانی جامی عبارت‌اند از: نقدالنصوص فی شرح نقش النصوص در شرح نقش النصوص ابن‌عربی؛ لوایح که رساله‌ای است در بیان معارف و معانی عرفان؛ لوامع در شرح الفاظ و عبارات و کشف رموز و اشارات قصیدۀ میمیۀ خمریۀ ابن‌فارض و در بیان حالات ارباب عرفان و اصحاب ذوق؛ شرح قصیدۀ ثانیه ابن‌فارض که جامی با استفاده از شروح عربی و فارسی آن را به فارسی شرح و در قالب رباعی عرضه کرده است. رسالۀ نائیه یا شرح بیتین مثنوی، به نثر و نظم در بیان معنای نی و حکایت شکایت وی در مثنوی معنوی؛ شرح این بیت امیر خسرو «ز دریای شهادت چون نهنگ لا برآرد سر/ تیمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش»؛ سخنان خواجه پارسا یا الحاشیه القدسیّه که شرح سخنان فارسی و عربی خواجه محمد پارساست؛ اشعّةاللّمعات که شرح فارسی لمعات عراقی است؛ رسالۀ شرایط ذکر در شرح یک رباعی عرفانی به زبان فارسی؛ رسالۀ تحقیق مذهب صوفی که به الدرة الفاخره هم مشهور است و در آن دربارۀ مذاهب صوفیان، متکلمان و حکیمان بحث شده است؛ رسالۀ فی‌الوجود که رساله‌ای است کوچک به زبان عربی در شرح معنای فلسفی و عرفانی وجود؛ شرح مفتاح الغیب صدرالدین قونیوی؛ رسالۀ سؤال و جواب هندوستان در پاسخ به برخی سؤال‌های علمای هند در مسائل عرفانی؛ نقد نصوص فی شرح‌الفصوص در شرح فصوص‌الحکم ابن‌عربی به زبان عربی؛ نفحات‌الانس من حضرات القُدْس، به فارسی که بین ماه‌های محرم و شعبان ۸۸۳ ق به خواهش امیرعلیشیر نوایی تألیف شده و در آن شرح زندگی عارفان و اولیا و نیز شاعرانی آمده که در زمرۀ عارفان به‌شمار می‌آیند. مناقب شیخ‌الاسلام خواجه عبدالله انصاری که آربری (Arberry) انتساب آن را به جامی اثبات و آن را تصحیح و چاپ کرده است. جامی در نجوم، موسیقی، شعرشناسی، زندگینامه‌نویسی، دبیری و موضوعات دیگر نیز آثاری دارد. او هم‌چنین مباحث کلامی و حدیثی و قرآنی را از منظر تصوف و عرفان تحلیل کرده و در آن باب نکته‌های فراوانی گفته است. از این آثار باید به شواهد النبوة لتقویه یقین اهل الفتوة، رساله‌ای در اثبات نبوت پیامبر اکرم (ص) و شرح سیرۀ آن حضرت؛ اعتقادنامه یا عقاید که مثنوی کوتاهی است در باب اصول عقاید اسلامی با مشرب عرفانی که با بیان وحدت وجود آغاز می‌شود و با ذکر درجات بهشت تمام می‌شود. چهل حدیث یا اربعین، همراه با چهل حدیث از پیامبر اکرم (ص) با ترجمۀ آن؛ رسالۀ مناسک حج و عمره که مشهور به رسالۀ صغیر حج است و برای صوفیان عصر به زبان فارسی و عربی نوشته شده است؛ رسالۀ کبیر مناسک حج که در آن بر وفق چهار مذهب اهل سنت، مناسک حج شرح و تفسیر شده است، اصل این رساله امروزه در دست نیست. یکی از مهم‌ترین آثار منظوم جامی، دیوان غزلیات و قصاید اوست. وی بیش از ۵۰ سال به سرودن شعر غنایی پرداخت و این نوع اشعار خویش را در ۳ دیوان، البته نه در زمانی واحد، گرد آورد و ‌آنها را به ترتیب مراحل زندگی خود، فاتحة‌الشباب (آغاز جوانی)، واسطة‌العقد (مهرۀ میانی گردن‌بند ـ جوانی) و خاتمة‌الحیات (فرجام زندگی) نامید. این نام‌گذاری، در واقع با خواهش امیرعلیشیر نوایی به پیروی از دیوان‌های جداگانۀ امیرخسرو دهلوی انجام گرفته است. دیوان اول، اشعار وی را تا ۶۵ سالگی، دیوان دوم، اشعار ۶۶ تا ۷۵ سالگی و دیوان سوم، اشعار ۳ سال آخر عمرش را در بردارد. در این دیوان‌ها، برخلاف شیوۀ متداول روزگارش، اشعار مدحی وجود ندارد. جامی در قصیده گونه‌های کوتاهش (بین ۸ - ۱۵ بیت) به وصف برخی حوادث عصر، توحید حق، نعت پیامبر و اولیا، مناجات، مباحث عرفانی، حکمت و موعظه پرداخته است. برخی از ‌آنها هم جواب نامه هستند. از جمله قصاید اوست: «شرح ضعف پیری و عیب شیب» که به «قصیدۀ شیبیه» مشهور است و «رَشْح بال به شرح حال» که در آن جامی به شرح زندگی خود پرداخته است. جامی در قطعات بیشتر به پند و اندرز پرداخته و در بعضی قطعات حوادث زندگی را با ظرافت و لطف بیان کرده است. بعضی قطعاتش ‌نیز خصوصیت حسب حالی دارد و تاریخ واقعه‌های مهم زندگی هنری شاعر را در برگرفته است. مضمون رباعیاتش بیشتر عاشقانه و عارفانه است. بعضی رباعیاتش نیز به پند و اندرز، حسب حال و شکوه و ظرافت اختصاص یافته‌اند. انتقادهای اجتماعی و فردی، مذمت یا هجو، وصف حال و علایق باطنی و نظایر آن نیز در رباعیاتش دیده می‌شود. برخی از قالب‌های مهم دیگر آثار جامی عبارت‌اند از: ترکیب‌بند: بیشتر ترکیب‌بندهای جامی به مرثیۀ پیر روحانی‌اش سعدالدین کاشغری، سوگواری برادر و فرزند خود، ماتم خواجه احرار، توصیف عمارت شاهانۀ سلطان‌حسین و کیفیت سفرش هنگام وارد شدن به مدینه اختصاص یافته است. ترجیع‌بند: این قالب شعری را جامی استادانه سروده و در آن به توصیف معرفت صوفیانه، عشق و عرفان پرداخته است. طرز بیان ترجیع‌بندها شیوا و پُر تأثیر است. مربع: جامی دو مربع دارد که در یکی از ‌آنها حس معشوق و بیان حال عاشقان را وصف کرده و در دیگری  که از ۱۰ بند تشکیل شده، به مناجات پرداخته و در آن صنعت ملمع و سجع فراوان به کار برده است. فرد (تک بیت): جامی علاوه بر فردهایی که در معما سروده است، در دیوان سومش هم یک فرد دارد. وی شعری هم در بحر طویل دارد. هم‌چنین دارای دو بیتی و دیگر قالب‌های رایج زبان فارسی است. برخی آثار و اشعارش به زبان‌های دیگر از جمله ترکی و انگلیسی، ترجمه و اشعار و افکارش تحلیل شده است.

آتشکدۀ آذر (۱ /۳۹۴-۳۷۵)؛ از سعدی تا جامی (۷۹۲-۷۴۵)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۴ /۳۴۷-۳۶۷)؛ داستان‌ها و پیام‌های هفت اورنگ جامی (۳- ۸)؛ دانشنامۀ جهان اسلام (۹ /۴۱۱-۴۰۵).