خالد

خالد، امیرفخرالدین خالد فرزند ربیع مکی طورانی (قرن ششم هجری) متخلص به «خالد» و ملقب به «تاج‌الافاضل» که از اعیان خراسان بود. با انوری دوستی و مکاتبه و مشاعره داشت و بیشتر در خدمت ملک‌الجبال، علاءالدین جهانسوز بسر می‌برد. وی سلطان سنجر سلجوقی (۵۵۲-۵۱۱ ق) و علاءالدین جهانسوز را مدح گفته است. خالد از جمله امرا و از رجال نظامی و به قول خود مرد لشکری بود. اگرچه پیشۀ او شاعری نبود، اما از اشعار باقی مانده‌اش معلوم می‌شود که در این فن میان اقران مرتبه‌ای بلند داشته است. غزلیاتش بسیار لطیف و زیباست. تنها قصیده‌ای که از وی نقل شده مقرون به قید التزام است. به پارسی و تازی شعر سروده و در هرات می‌زیسته است. خالد در پایان نیمۀ دوم قرن ششم هجری درگذشت. از اوست: دوستا بر دلم نه تاوانی/ که نکوتر ز ماه تابانی// عشق را آیتی است من آنم/ حسن را غایتی است تو آنی// یک غمت صد هزار جان ارزد/ در دل من به وقت ارزانی// مردمی کن به مردم چشمم/ باز فرمای بوستان بانی// جان بگیر و برابرم بنشین/ که مرا تو برابر جانی// بنمانی چو جان همی با کس/ کز لطافت به جان همی مانی// می نخواهی مرا و طرفه‌تر آنک/ نامۀ نانبشته را خوانی// بر من و بر تو ختم شد گویی/ سخت جانی و سست پیمانی.

اثرآفرینان (۲/ ۳۱۲)؛ فرهنگ شاعران زبان پارسی از آغاز تا امروز (۱/ ۱۸۲- ۱۸۳).