فرخی یزدی

فرخی یزدی، میرزامحمد، فرزند ابراهیم (۱۲۶۷- مقتول ۱۳۱۸ ش) در یزد به دنیا آمد. تحصیلات را در مدرسۀ مرسلین انگلیسی یزد و در مكتب‌خانه‌ها، ادبیات فارسی و عرب را فرا گرفت. از ۱۵ سالگی شعر می‌سرود و تحولات سیاسی كشور را پی‌گیری می‌كرد، او پس از انقلاب مشروطیت وارد عرصۀ سیاست شد و چنان‌که اشعار او رنگ و بوی انتقادی و سیاسی به خود گرفت و همین امر وی را بارها تا مرز شكنجه و حبس قرار داد. فرخی در ۱۳۰۷ ش در دورۀ هفتم از طرف مردم یزد به نمایندگی مجلس شورای‌ملی برگزیده شد. فرخی یزدی از ۱۵ سالگی شعر می‌سرود و تحولات سیاسی كشور را پی‌گیری می‌كرد. همین امر باعث شد تا در سن ۱۵سالگی با سرودن شعری از مدرسه اخراج شود. وی از طبقۀ متوسط و رنجبر برخاست. فرخی پس از تحصیلات، ناچار به كارگری مشغول شد و این زمانی بود كه سن ۱۶ سالگی را سپری می‌كرد. پس از تحصیلات فارسی، در سن ۱۶ سالگی به كارگری مشغول شد. فرخی در نوروز ۱۲۸۹ ق مسمطی ساخت و در مجمع دمكرات‌های یزد خواند كه قسمتی از آن اشاره به حكمران شرور یزد به‌نام زعیم‌الدوله قشقایی داشت. همین امر موجب غضب زعیم‌الدوله قشقایی حاكم یزد شد و امر كرد دهان فرخی را دوخته و به زندان انداختند. بعد از این عمل شرم‌آور آزادیخواهان و دمكرات‌ها در تلگرافخانه جمع شدند و به مجلس و سایر مقامات این خبر را مخابره كردند و عموم وكلای مجلس شورای‌ملی را برانگیختند كه وزیر كشور را مورد استیضاح قرار دهند، ولی وزیر كشور این حادثه را تكذیب كرد؛ با تقاضای زیاد مردم و راپرتی از نایب مراغه، زعیم‌الدوله احضار شد. او گفت: این شخصیت را به واسطۀ گستاخی چوب زده‌ام، در همان موقع شرح این جنایت در ورق كاغذ به وسیلۀ چاپ سنگی طبع و منتشر شد. فرخی یزدی سرانجام بعد از یكی دو ماه از زندان فرار كرد و زعیم‌الدوله نیز معزول و حاج فخرالملك به حكومت یزد منصوب شد و از فرخی دلجویی كرد. او در اوایل جنگ جهانی اول به بغداد و كربلا مهاجرت كرد و چون مورد تعقیب انگلیسی‌ها واقع شده بود با پای پیاده به موصل رفته و از آنجا به ایران آمد. او پس از ورود به ایران گرفتار قشون تزاری روس و مدت‌ها محبوس بود، هم‌چنین در تهران مورد حملۀ ترور قفقازی‌ها قرار گرفت، ولی تیرها به او اصابت نكرد. در دورۀ نخست‌وزیری وثوق‌الدوله با حكومت وقت و قرارداد ۱۹۱۹ م مخالفت كرد و در اثر آن مدت‌ها در حبس بسر برد. فرخی در دورۀ نخست‌وزیری سیّدضیاءالدین طباطبایی نیز در باغ سردار اعتماد محبوس شد. وی به طور اسرارآمیزی (گویا با انژكسیون خالی) درگذشت؛ از جمله فعالیت‌های فرخی یزدی در دوران مشروطیت ایران، پیوستن به حزب دمكرات بود. در ۱۳۰۰ ش روزنامۀ طوفان را منتشر ساخت. با اینکه این روزنامه بارها توقیف شد و مرتب منتشر نشد، سال هشتم خود را به پایان رساند. در جشن دهمین سال انقلاب كبیر اكتبر بنا به دعوت دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به اتفاق چند تن به آن كشور سفر كرد و یازده روز در آن كشور توقف كرد، سپس به ایران بازگشت و سفرنامۀ خود را در روزنامۀ طوفان به‌تدریج منتشر می‌كرد كه روزنامه‌اش توقیف و سفرنامه‌اش ناتمام ماند. سرانجام نزدیك ختم آن دوره به روسیه و از آنجا به برلن رفت. مقالاتی در مجلۀ پیكار چاپ برلن منتشر کرد. چون از طریق سفارت ایران در آلمان به قطع همكاری با مجلۀ پیكار محكوم شد، نشریۀ نهضت را در آلمان منتشركرد كه تنها چند شماره‌اش بیرون آمد. مقالات تند او در روزنامۀ پیکار سبب اخراج او از آلمان شد. فرخی پس از اخراج به خواهش تیمورتاش به ایران بازگشت، ولی پس از مدتی اقامت در ایران دستگیر و زندانی شد. فرخی یزدی از بزرگ‌ترین شاعران غزلسرای عصر خود بود. غزلیات سیاسی وی در ادبیات فارسی بی‌نظیر است، با اینکه او از تحصیلات عالیه بی‌بهره بود، اما شعرش بسیار پیچیده و محکم‌تر از اشعار معاصرانش است. اشعار فرخی دارای مفهومی جدی و قاطع است كه معتقد به آرمانی است كه حاضر است به خاطر آن خود را قربانی سازد. وی در اشعارش هرگز از شورانیدن ملت علیه تمام نیروهایی كه مردم را در استثمار داشتند، فروگزاری نكرد. فرخی از لحاظ قالب شعری هوادار شعر قدیم بود و همین عامل یكی از دلایل مشهور شدن اشعارش شد؛ فرخی یزدی در اشعارش به شدت از طبقات محروم جامعه دفاع می‌كرد و به‌طور كلی سخن و شعر فرخی در شکلی كلاسیك و دارای مفهومی انقلابی و مدافع حقوق رنجبران است. فرخی روزنامه‌نگار و شاعری توانا، ملی و سیاسی بود که خود را عاشق آزادی می‌نامید و در تمام اشعار خود از این عشق مقدس دفاع و حمایت می‌کرد. اثر وی دیوان شعری است که از او بر جا مانده است. اشعار فرخی خیلی سلیس و روان و دارای فكر و مضامین تازه است. رباعیات او در عالم سیاست كم وزن‌تر از رباعیات خیام در عالم عرفان و فلسفه نیست. در فرخی چیزی كه خیلی قابل توجه است، قوت طبعش در سرودن اشعار است و بسا دیده شده كه به فاصلۀ كوتاهی غزلی لطیف ساخته است. غزلیاتش كه در طوفان منتشر می‌شد، عموماً بالبدیهه است.

تاریخ جراید و مجلات (۳/ ۱۶۸- ۱۸۶)؛ تذکرۀ سخنوران یزد (۶۳۱- ۶۴۳)؛ سخنوران نامی معاصر ایران (۴ /۲۶۳۲-۲۶۳۷).