گلهای تازه ۳۲

گوینده: فخری نیکزاد

 

 

 

کی رفته‌ای ز دل که تمنّا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

خوش آنکه حلقه‌های سر زلف وا کنی

دیوانگانِ سلسله‌ات را رها کنی

کار جنون ما به تماشا کشیده است

یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا

من جهد می‌کنم که به عهدت وفا کنی

گر عمر من وفا کند ای تُرک تُندخوی

چندان وفا کنم که تو تَرکِ جفا کنی

تا کِی در انتظار قیامت توان نشست

برخیز تا هزار قیامت بپا کنی

کِی رفته‌ای ز دل که تمّنا کنم تو را

کِی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

 

 

 

فروغی بسطامی (غزل)

آواز: گلپایگانی

 

 

 

کِی رفته‌ای زدل که تمنّا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

با صدهزار دیده تماشا کنم تو را

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی

ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را

کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

 

 

 

فروغی بسطامی (غزل)

Back to programme page