گلهای تازه ۱۱۰
ترانه: عهدیه |
|
|
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
مرغ زیرک نشود در چمنش نغمهسرای |
هر بهاری که بهدنبال، خزانی دارد |
|
|
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز |
هر کسی بر حَسَبِ فهم، گُمانی دارد |
|
|
دلنشین شد سخنم تا تو قبولش کردی |
آری، آری سخنِ عشق نشانی دارد |
|
|
با خراباتنشینان زکرامات مَلاف |
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد |
|
|
با خراباتنشینان ز کرامات مَلاف |
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد |
|
|
مدّعی گو برو و نکته به حافظ مفروش |
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد |
|
|
|
|
حافظ (غزل) |
گوینده: آذر پژوهش |
|
|
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
|
|
حافظ (غزل) |
آواز: ایرج |
|
|
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
دلنشین شد سخنم تا تو قبولش کردی |
آری، آری سخنِ عشق نشانی دارد |
|
|
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز |
هر کسی بر حَسَبِ فهم، گُمانی دارد |
|
گوینده: آذر پژوهش |
|
|
|
|
مرغ زیرک نشود در چمنش نغمهسرای |
هر بهاری که به دنبال خزانی دارد |
|
|
دلنشین شد سخنم تا تو قبولش کردی |
آری آری سخن عشق نشانی دارد |
|
|
|
|
حافظ (غزل) |
ترانه: عهدیه |
|
|
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد |
بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
چشمۀ چشم مرا ای گل خندان دریاب |
که به امّید تو خوش آبِ روانی دارد |
|
|
مرغ زیرک نشود در چمنش نغمهسرای |
هر بهاری که بهدنبال، خزانی دارد |
|
|
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز |
هر کسی بر حَسَبِ فهم، گُمانی دارد |
|
|
دلنشین شد سخنم تا تو قبولش کردی |
آری، آری سخنِ عشق نشانی دارد |
|
|
با خراباتنشینان ز کرامات مِلاف |
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد |
|
|
با خراباتنشینان ز کرامات مِلاف |
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد |
|
|
مدّعی گو برو و نکته به حافظ مفروش |
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد |
|
|
|
|
حافظ (غزل) |