گلهای تازه ۱۵۲
گوینده: فخری نیکزاد |
|
|
|
|
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست |
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست |
|
|
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی |
ازین طرف که منم همچنان صفایی هست |
|
|
روا بود که چنین بیحساب دل ببری |
مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هست |
|
|
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز |
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست |
|
|
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست |
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست |
|
|
|
|
سعدی (غزل) |
آواز: محمودی خوانساری |
|
|
|
|
بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست |
بگو اگر گنهی رفت و گر خطایی هست |
|
|
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانی |
ازین طرف که منم همچنان صفایی هست |
|
|
روا بود که چنین بیحساب دل ببری |
مکن مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هست |
|
|
روا بود که چنین بیحساب دل ببری |
مکن مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هست |
|
|
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز |
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست |
|
|
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست |
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست |
|
|
به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست |
که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست |
|
|
|
|
سعدی (غزل) |
گوینده: فخری نیکزاد |
|
|
|
|
تو را نادیدن ما غم نباشد |
که در خیلت به از ما کم نباشد |
|
|
من از دست تو در عالم نهم روی |
ولیکن چون تو درعالم نباشد |
|
|
|
|
سعدی (غزل) |
تصنیف: محمودی خوانساری |
|
|
|
|
تو را نادیدن ما غم نباشد |
که در خیلت به از ما کم نباشد |
|
|
من از دست تو در عالم نهم روی |
ولیکن چون تو در عالم نباشد |
|
|
من اوّل روز دانستم که این عهد |
که با من میکنی محکم نباشد |
|
|
که دانستم که هرگز سازگاری |
پری را با بنیآدم نباشد |
|
|
که دانستم که هرگز سازگاری |
پری را با بنیآدم نباشد |
|
|
مکن یارا دلم مجروح مگذار |
که هیچم در جهان مرهم نباشد |
|
|
حدیث دوست با دشمن نگویم |
که هرگز مدّعی محرم نباشد |
|
|
|
|
سعدی (غزل) |