برگ سبز ۱۰۱
دکلمه: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
گفتم كه دگر چشم به دلبر نكنم دیدم كه خلاف طبع موزون من است |
صوفی شوم و گوش به منكر ندهم توبت كردم كه توبه دیگر نكنم |
||||
سعدی (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
غمت در نهانخانهٔ دل نشیند مرنجان دلم را كه این مرغ وحشی خلد گر به پا خاری آسان برآرید |
به نازی كه لیلا به محمل نشیند ز بامی كه برخاست مشكل نشیند چه سازم به خاری كه در دل نشیند |
||||
طبیب اصفهانی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
ما حاصل عمری به دمی بفروشیم صد خرمن شادی به غمی بفروشیم |
صد خرمن شادی به غمی بفروشیم در حال به خاك قدمی بفروشیم |
||||
سعدی (رباعی) | |||||
در بادیهٔ عشق تو كردم سفری در هر منزل كه مینهادم قدمی |
تا گو كه بیابم ز وصالت خبری افكنده تنی دیدم و افتاده سری |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
آواز:حسین قوامی | |||||
ما در خلوت به روی غیر ببستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم مردم هشیار از این معامله دورند در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم دوستی آن است سعدیا كه بماند |
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم وان چه نه پیمان دوست بود شكستیم شاید اگر ما كنند كه مستیم در همه عالم بلند و پیش تو پستیم عهد وفا هم بر این قرار كه بستیم |
||||
سعدی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||