گلهای تازه ۱۸۰
تصنیف: شجریان |
|
|
|
|
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی |
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی |
|
|
مژههای چشم یارم به نظر چنان نماید |
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی |
|
|
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن |
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی |
|
|
به کدام مذهب است این به کدام ملّت است این |
که کُشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی |
|
|
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند |
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی |
|
|
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم |
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی |
|
|
در دیر میزدم من که ندا ز در درآمد |
که درآ درآ عراقی که تو هم از آن مایی |
|
|
|
|
فخرالدین عراقی (غزل)
|
گوینده: آذر پژوهش |
|
|
|
|
خوشا دردی که درمانش تو باشی |
خوشا راهی که پایانش تو باشی |
|
|
خوشا چشمی که رُخسار تو بیند |
خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی |
|
|
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی |
خوشا جانی که جانانش تو باشی |
|
|
چه خوش باشد دل امّیدواری |
که امّید دل و جانش تو باشی |
|
|
همه شادی و عشرت باشد ای دوست |
در آن خانه که مهمانش تو باشی |
|
|
|
|
فخرالدین عراقی (غزل) |
آواز: شجریان |
|
|
|
|
خوشا دردی که درمانش تو باشی |
خوشا راهی که پایانش تو باشی |
|
|
خوشا چشمی که رُخسار تو بیند |
خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی |
|
|
خوشا آن دل که دلدارش تو گردی |
خوشا جانی که جانانش تو باشی |
|
|
چه خوش باشد دل امّیدواری |
که امّید دل و جانش تو باشی |
|
|
همه شادی و عشرت باشد ای دوست |
در آن خانه که مهمانش تو باشی |
|
|
خوشیّ و خرمیّ و کامرانی |
کسی دارد کسی دارد که خواهانش تو باشی |
|
|
عراقی طالب درد است دائم |
به بوی آنکه درمانش تو باشی تو باشی |
|
|
|
|
فخرالدین عراقی (غزل) |
گوینده: آذر پژوهش |
|
|
|
|
خوشی و خرّمی و کامرانی |
کسی دارد که خواهانش تو باشی |
|
|
عراقی طالب درد است دائم |
به بوی آن که درمانش تو باشی |
|
|
|
|
فخرالدین عراقی (غزل) |
تصنیف: شجریان |
|
|
|
|
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی |
چه کنم که هست اینها گلِ باغ آشنایی |
|
|
مژههای چشم یارم به نظر چنان نماید |
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی |
|
|
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن |
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی |
|
|
به کدام مذهب است این به کدام ملّت است این |
که کُشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی |
|
|
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند |
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی |
|
|
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم |
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی |
|
|
در دیر میزدم من که ندا ز در درآمد |
که درآ درآ عراقی که تو هم از آن مایی |
|
|
|
|
فخرالدین عراقی (غزل) |