برگ سبز ۱۰۸
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
چه شب است یارب امشب كه ستارهای برآمد | |||||
كه دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم | |||||
نكنید دردمندان گله از سیاهی شب | |||||
كه من این صباح روشن به شب سیاه دارم | |||||
سعدی (غزل) | |||||
تا به دامان تو ما دست تولا زدهایم در خور مستی ما رطل و خُم و ساغر نیست |
به تولای تو بر هر دو جهان پا زدهایم ما از آن بادهكشانیم كه دریا زدهایم |
||||
همای شیرازی (غزل) | |||||
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی دل كه آیینهٔ شاهی است غباری دارد |
خرقه یكجا گرو باده و دفتر جایی از خدا میطلبم صحبت روشن رأیی |
||||
حافظ (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
در پیش بیدردان چرا فریاد بیحاصل كنم | |||||
گر شكوهای دارم ز دل با یار صاحبدل كنم | |||||
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مُل | |||||
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل كنم | |||||
اول كنم اندیشهای تا برگزینم پیشهای | |||||
آخر به یك پیمانه می اندیشه را باطل كنم | |||||
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او | |||||
تا چون غبار كوی او در كوی جان منزل كنم | |||||
غرق تمنای تویم موجی ز دریای تویم | |||||
من نخل سركش نیستم تا خانه در ساحل كنم | |||||
رهی معیری (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||