گلهای رنگارنگ ۲۸۳
دکلمه: روشنك | |||||
دل برفت از خود چو بر ما آمدی چون شنیدی نالۀ پنهان دل |
اندرآ جانا كه بر جا آمدی همچو جان در جسم پیدا آمدی |
||||
منسوب به مولوی (غزل) | |||||
دل نماندست كه گوی خم چوگان تو نیست تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد |
خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست هیچ مجموع ندانم كه پریشان تو نیست |
||||
آواز : شهیدی | |||||
دل نماندست كه گوی خم چوگان تو نیست تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد در تو حیرانم و اوصاف معانی كه تو راست گر تو را هست شكیب از من و امكان فراغ |
خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست هیچ مجموع ندیدم كه پریشان تو نیست وندر آن كس كه بصر دارد و حیران تو نیست به وصالت كه مرا طاقت هجران تو نیست |
||||
سعدی (غزل) | |||||
ای بهار سبز و تر شاد آمدی پای خود بر تارك خورشید نه |
ای حیات جان و سر شاد آمدی ای تو خورشید و قمر شاد آمدی |
||||
مولوی (غزل) | |||||
ترانه : شهیدی | |||||
عشق تو آتش جانا زد بر دل من روی تو چون دید و دل بهتر ز لیلا وصل تو مشكل كش نیست آسان دارد نشان زلفت شب های بی فروغم عشق تو آتش جانا زد بر دل من |
بر باد غم داد عشقت آب و گل من شد بسته زنجیر دام مجنون دل من یارب كن آسان این مشكل من تا پای بند عشقت باشد سلاسل من یارب كن آسان این مشكل من |
||||
عل اکبر شیدا (غزل) | |||||
روشنك: | |||||
همیشه شاد و همیشه خوش باشید. | |||||