برگ سبز ۱۳۰
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
بر من از خوی تو هر چند كه بیداد رود تا به كی عاشق دلخسته به امید وصال نقش شیرین رود از سنگ ولی ممكن نیست |
چون رُخ خوب تو بینم همه از یاد رود شادمان سوی درت آید و ناشاد رود كه خیال رُخش از خاطر فرهاد رود |
||||
جامی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
چشمی دارم چو لعل شیرین همه آب جسمی دارم چو جان مجنون همه درد |
بختی دارم چو چشم خسرو همه خواب جانی دارم چو زُلف لیلا همه تاب |
||||
خاقانی (رباعی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
اكنون كه تنها دیدمت لطف ار نه آزاری بِكُن ای یوسف جان میخَرَد خَلقی به جان وصل تو را |
سنگی بزن تلخی بگو تیغی بِكِش كاری بِكُن رسم گران جانی بنه میل خریداری بِكُن |
||||
اهلی شیرازی (غزل) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
همه شب بر آستانت شده كار من گدایی در گلستان چشمت به چه رو همیشه باز است به كدام مذهب است این به كدام ملت است این سر برگ و گل ندارم به چه رو روم به گلشن به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند در دیر میزدم من كه ندا ز در درآمد |
به خدا كه این گدایی ندهم به پادشاهی به امید آنكه شاید تو به چشم من درآیی بكشند عاشقی را كه تو عاشقم چرایی كه شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی كه تو در برون چه كردی كه درون خانه آیی كه در آ در آ عراقی كه تو هم از آنِ مایی |
||||
عراقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
در دیر میزدم من كه ندا ز در در آمد | كه در آ در آ عراقی كه تو هم از آنِ مایی | ||||
عراقی (غزل) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
در دیر میزدم من كه ندا ز در درآمد | که در آ در آ عراقی كه تو هم از آنِ مایی | ||||
عراقی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. |