یک شاخه گل ۴۰۳

      
    شاخه گلی است که ارکسترگلها به یاد روح الله خالقی نثارمی کند .    

آذرپژوهش

         
 

رفتی و رفتن توآتش نهاد بردل

ازکاروان چه مانَد جزآتشی به منزل

 
       

رهی معیری

 
       

 

 
 

آری، رفت و آتشی که خود سالها دردل داشت وبا بیانی ملکوتی به دلهایش می نشانید شعله ها بردل استاد و دوستانش ، آشنایان و خویشان ، شاگردان و همکارانش زد . همکارانی که با او دریک راه گام برمی داشتند ، راهشان یکی ومقصود وهدفشان نیزیکی بود : خدمت به میهن. خدمت به بخش مهمی ازادبیات ایران زمین یعنی موسیقی ملی ایران ، موسیقی اصیل و قراردادن آن درمسیرتکاملی . مسیری تازه که مانند دیگر کشورهای راقی درارکستراسیون متکی به اصول علمی تنوع و قدرت صدا و توام با هماهنگی مطبوع می باشد . سرود ای ایران و نیز آهنگیه که در روزگار تیرۀ وقایع آذربایجان ساخته است و شاعرعالیقدرمیهن دوست رهی معیری کلامی عاشقانه برآن نهاده حاکی از احساسات میهن پرستانۀ او و نمونه ای درخشان دراین سیرتکاملی است. 

 
           

بنان (ترانه)

         
 

آرزوی ما تویی تو

جان بی تو آرامی ندارد

عاشقم ای مه به رویت

مجنون ترازمجنون منم من

مِی ده به یاران کهن ای ماه من

دورنشاط و نوبت مِی شد

شب سحرشد مِهرازافق جلوه گرشد

مطرب زشهنازشوری عیان کن

 برخاک تبریزاشکی فروریز

قبلۀ دلها تویی تو 

کارام جان ما تویی تو

سرخوشم ای گل به بویت 

زیباتراز لیلا تویی تو 

مِی ده که عمر دشمنان طی شد

دورنشاط و نوبت مِی شد

آه دل درویشان سوزنده چون آذرشد

آهنگ آذربایجان کن 

ازفتنۀ گردون فغان کن 

 
   

وزدیده سیل خون روان کن

   
 

وین شعلۀ آتش برخانمانها زد  

فرخنده باد ایام توکزنام تو 

مِی درگلوی مدعی خون شد

برگو که عشقت آذربه جانها زد

ای قبلۀ آزادگان وی خاک آذربادگان

آشفته خاطر دشمن دون شد

 
        رهی معیری  
آذرپژوهش          
 

روح الله خالقی علاوه بر تنظیم آهنگهای محلی درتنظیم آهنگهای غیرمحلی که ساختۀ هنرمندانی با ذوق و با اطلاع از موسیقی ایرانی بود نیز گاه همت می گماشت و درهرمورد استادی خویش را در تنظیم وهماهنگ ساختن با رعایت خصائص موسیقی ایرانی به اثبات می رسانید . چنان است درمورد آهنگهایی ازعارف ، زرپنجه ، مرتضی محجوبی ، تجویدی ، حبیب الله بدیعی و مرتضی نی داوود. ازجمله است آهنگی ازعارف که درمایۀ دشتی است ، آهنگی که خالقی دوست می داشت ، چون بسیار لطیف است وازنظرمیهنی عزیز. یادگاری است ازدوران انقلاب مشروطیت ایران که اثرش در تهییج آزادیخواهان گاه بیشترازنطقهای آتشین سخنرانان آن زمان بود . شعرش نیزازعارف است . خواننده اش الهه همراه با ارکسترگلها به رهبری خالقی .

 
           

الهه (ترانه)

         
 

ازخون جوانان وطن لاله

درماتم سرو قدشان سرو

جانم لاله خدا لاله دمیده 

جانم سرو خدا سروخمیده

 
   

درسایۀ گل بلبل ازاین غصه خزیده

گل نیزچومن درغم چومن درغمشان جامه دریده

   
 

چه کج رفتاری ای چرخ

سَرکین داری ای چرخ

چه بد کرداری ای چرخ

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ

 
       

عارف

 
آذرپژوهش          
 

خالقی عقیده داشت ما باید موسیقی ارکستره و بدون کلام هم داشته باشیم و موسیقی ما منحصر به آواز یا تصنیف و ترانه نباشد تا بیگانگان هم بتوانند به قطعاتی درمایه های مختلف موسیقی ملی ما گوش دهند و موسیقی ما منحصر به آنچه تکنوازان می نوازند نباشد. دراین زمینه هم کوشش فراوان نمود و ازخود چند قطعه ای به نام رنگارنگ درپردۀ بیات اصفهان و دیگری درمایۀ ماهور باقی گذارده که با ارکستر گلها اجرانموده است. 

 
           

خالقی

         
 

باید موسیقیدانها بکوشند آن را تکمیل کنند و با استفاده از تکنیک و علم موسیقی سبک آن را ترقی دهند و بالا برند تا موسیقی کلاسیک ما هم توجه هنردوستان را بیشترجلب کند و یکی از موجبات این کار استقلال موسیقی است. یعنی باید موسیقی را از خدمت شعرآزاد کنیم و نوع حقیقی موسیقی را که کلام ندارد بسط و توسعه دهیم تا این هنر بدون پشتیبانی شعرهنری شایان توجه باشد . چون موسیقی ما همه جا توام با کلام است فعلا اهمیت آوازه خوان دردرجۀ اول است . این است هرکس نوایی می شنود نخست توجهش به خواننده است . وقتی به کنسرت می آیند می پرسند کی آواز می خواند. توجهی به اینکه کی ساز می نوازد ندارند و آهنگ بدون شعر کمترطرف توجه قرار می گیرد. باید موسیقی راهم بدون توجه شعر دوست داشت . چنانکه شعر را هم بی توجه به آواز و نغمه دوست می داریم . شک نیست که نغمه و سخن وقتی با هم درمی آمیزد دو لذت می دهد ولی همان طور که شعر به خودی خود لذت بخش است باید موسیقی هم به تنهایی خاطر شنونده را خوش کند و این کار جز اینکه مبانی موسیقی و طرق استفادۀ از نغمات توسعۀ بیشتری یابد امکان پذیرنیست. 

 
 آذرپژوهش          
   روح الله خالقی علاوه بر چند قطعه آهنگ بی کلام و تصانیفی که ساخته و اغلب با شعر رهی معیری تلفیق گردیده براشعار متقدمین یا سرایندگان متاخر و معاصر با توجه دقیق به معانی و مفاهیم شعر، آهنگهایی می ساخته است . ازآن جمله است آهنگهایی که بربیتی چند از حافظ ، فروغی بسطامی و شهریاردر مایۀ سه گاه ، افشاری ، دشتی ، عشاق و بوسلیک ساخته که آخرین آنها برشعر مشهور رودکی است که چنگ رودکی اش نامیده است
 
           
 مرضیه  و بنان (ترانه)          
  بوی جوی مولیان آید همی

ریگ آموی و درشتی های او

آب جیحون ازنشاط روی دوست

آب جیحون ازنشاط روی دوست

ای بخارا ای بخارا شاد باش و دیرزی

 میر زی تو شادمان آید همی

 یاد یارمهربان آید همی 

زیرپایم پرنیان آید همی

خِنگ ما را تا میان آید همی آید همی

خِنگ ما را تا میان آید همی آید همی

ای بخارا ای بخارا شاد باش و دیرزی                         میر زی تو شادمان آید همی

 
         رودکی  
 رضا معینی          
   روح الله خالقی که ازمفاخر موسیقی ایران به شمار می رود و ما را سالها با رهبری ارکستر مشهور گلها و عضویت شورای موسیقی و همکاریهای صمیمانۀ دیگرمسرورمی داشت، مردی بود راستگو، دورازبُخل و حسد ، دردوستی صدیق و دارای خُلقی چون خطش خوش ، دلپذیروجاذب . هنرمندی بود مطلع وهرآنچه می گفت درست وبجا و نتیجۀ فحص و مطالعه. وی با وجود اطلاعاتی وسیع و کتب و رسالاتی که دربارۀ موسیقی ایران و هماهنگی نوشته بود هیچ وقت تظاهربه دانستن نداشت .     

فاختهٔ (اواز)

         
   نوایی سازکن ای چنگ  خاموش

چرا ای نغمه سازمحفل عشق

چرا ای شمع خاموشی گرفتی

چرا ازبزم ما دامن کشیدی

که دارد عالمی برنغمه ات گوش

نهادی داغ حسرت بردل عشق

شبستان فراموشی گرفتی

چورنگ از چهرۀ گلها پریدی

 
       

بهادر یگانه

 
           

Back to programme page