برگ سبز ۱۴۶
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
در ده به من ای ساقی زان می دو سه پیمانه خواهم كه در این مستی خود نیز روم از یاد از عشق رُخ جانان، گشته است جهان حیران |
كز سوز درون گویم شعری دو سه مستانه غیر از تو نماند كس نه خویش و نه بیگانه مستانه سخن گوید این عاشق دیوانه |
||||
جهان (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
به خاموشی شكستم نغمة دل در گلو امشب خدا را امشب ای ساقی كه چشم خسته بر هم نه بنازم خانة دل را كه خود گنج مراد این جاست |
به اشكی خواستم شویم ز خاطر یاد او امشب كه من پیمانة دل مینهم جای سبو امشب به رقصی تازه آراید دلم روی نكو امشب |
||||
پروین دولتآبادی (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
منم كه گوشة میخانه خانقاه من است گَرَم ترانة چنگ و صَبوح نیست چه باك غرض ز مسجد و میخانهام وِصالِ شماست مگر به تیغِِ اَجَل خیمه بر كَنَم ور نه از آن زمان كه بر این آستان نهادم روی |
دعای پیرِ مُغان وردِ صبحگاهِ من است نوای من به سحر آهِ عذرخواهِ من است جز این خیال ندارم خدا گواهِ من است رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است فرازِ مَسندِ خورشید تكیهگاهِ من است |
||||
حافظ شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحف درویش، علی نگهدار شما. | |||||