برگ سبز ۱۶۵
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
نخواهم من طریق و راه طامات گهی با می گسارم انده خویش گهی شطرنج بازم با حریفان گهی شه رُخ شوم با عیش و راحت |
مرا می باید و مسكن خرابات گهی با جام باشم در مناجات گهی راوی شوم با شعر و ابیات گهی از رنج گردم باز شهمات |
||||
حکیم سنایی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
دل گفت كه آرزوی دلدار خوش است چون دیده بدید گفت دیدار خوش است |
لب گفت سخن همیشه با یار خوش است لبخندزنان به هر سه افسونگر عشق |
||||
گفتا به كمند من گرفتار خوش است | |||||
حکیم سنایی (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
بخت آیینه ندارم كه در او می نگری من چنان عاشق رویت كه ز خود بیخبرم گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم گر تو از پرده برون آیی و رُخ بنمایی عذر سعدی ننهد هر كه تو را نشناسد |
خاك بازار نیرزم كه بر او میگذری تو چنان فتنة خویشی كه ز ما بیخبری نتوانم كه به هر جا بروم در نظری پرده بر كار همه پردهنشینان بدری حال دیوانه نداند كه ندیده است پری |
||||
سعدی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | |||||