برگ سبز ۱۷۵
دکلمه | |||||
چشم بگشا که جلوۀ دلدار
این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلیست از در و دیوار لیس فی الدار غیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه |
|||||
صورتگرنقاشم هرلحظه بُتی سازم صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم هرخون که زمن روید باخاک تومی گوید |
وانگه همه بُتها را درپیش توبُگدازم چون نقش تورا بینم درآتشش اندازم بامِهرتو همرنگم با عشق تو هنبازم |
||||
مولانا (غزل) |
|||||
دکلمه |
|||||
گفتی که دریغ ازتوغمِ خویش ندارم جایی که بُود کوته ازآن دست حوادث |
برگریۀ من شب همه شب می خندید می گفت: نه و به زیرلب می خندید |
||||
صباحی بیدگُلی (رباعی) |
|||||
دکلمه |
|||||
مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس میل من سوی وصال وقصداوسوی فراق گردهد دستم کِشم در دیده همچو طوطیا |
تا کنم جان ازسَررغبت فدای نام دوست طوطی طبعم زشوق شکّروبادام دوست تَرک کام خودگرفتم تا برآید کام دوست خاک راهی کان مشرّف گرددازاقدام دوست |
||||
حافظ (غزل) |
|||||
فاخته ای (آواز) |
|||||
یار بی پرده کمربست به رسوایی ما قامت افراخته می رفت و به شوخی می گفت حالیا مست و خرابیم زکیفیت عشق نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم |
ما تماشایی او خلق تماشایی ما که بُتی چهره نیفروخت به زیبایی ما پس ازاین تا چه رسد برسَرسودایی ما تا کجا صرف شود مایۀ عقبایی ما |
||||
فروغی بسطامی (غزل) |
|||||
دکلمه |
|||||
زیبد که زدرگاهت نومید نگردد باز |
آن کس که به امیدی برخاک دَرت افتد |
||||
این هم برگ سبزی بود تحفۀ درویش؛ علی نگهدار شما. |
|||||