برگ سبز ۱۷۷
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
یاد یاد نهانت نظری با ما بود یاد باد آنكه چو چشمت به عِتابم میكُشت یاد باد آنكه مَهِ من چو كُلَه بشكستی یاد باد آنكه رُخت شمعِ طَرَب میافروخت یاد یاد آنکه چو یاقوتِ قَدَح خنده زدی یاد باد آنكه در آن بَزمگهِ خُلق و ادب یاد باد آنكه صَبوحی زده در مجلسِ اُنس |
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرة ما پیدا بود مُعجِزِ عیسَویت در لبِ شكّرخا بود در رِكابش مَهِ نو پیك جهان پیما بود وین دلِ سوخته پروانة بیپروا بود در میانِ من و لعل تو حكایتها بود آنكه او خندة مستانه زدی صَهبا بود جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود |
||||
حافظ (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
یاد باد آنكه سَرِ كوی تواَم منزل بود راست چون سوسن و گُل از اثرِ صحبتِ پاك دل چو از پیر خِرَد نقد معانی میجُست در دلم بود كه بیدوست نباشم هرگز |
دیده را روشنی از خاك درت حاصِل بود بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشكل بود چه توان كرد كه سعی من و دل باطِل بود |
||||
حافظ (غزل) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
بیا بیا كه شدم در غم تو سودایی عجب، عجب كه برون آمدی به پرسش من بده، بده كه چه آوردهای ز تحفه مرا مرو، مرو چه سبب زود زود می بروی مجو، مجو پس از این زینهار راه جفا |
در آ، در آ كه به جان آمدم ز تنهایی ببین، ببین كه چه بیطاقتم ز شیدایی بنه، بنه بنشین تا دمی بیاسایی بگو بگو كه چرا دیر دیر میآیی مكن، مكن كه كشد كار ما به رسوایی |
||||
مولانا (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. |