برگ سبز ۲۰۸
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
تصنیف: قوامی | |||||
چون است حال بستان، ای باد نوبهاری هر ساعت از لطیفی، رویت عرق برآرد گل نسبتی ندارد، با روی دلفریبت وقتی كمند زلفت، گاهی كمان ابرو هر درد را كه بینی درمان و چارهای هست |
كز بلبلان برآمد، فریاد بیقراری چون بر شكوفه بارد، باران نوبهاری تو در میان گلها، چون گل میان خاری این میكِشد به زورم، وان میكُشد به زاری درمان درد سعدی، با دوست سازگاری |
||||
سعدی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل ای مهر تو در دلها، وی ذكر تو بر لبها تا خار غم عشقت، آمیخته در دامن |
بیخویشتنم كردی بوی گل و ریحانها با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها وی شور تو در سرها، وی سرّ تو در دلها كوته نظری باشد رفتن به گلستانها |
||||
سعدی (غزل) | |||||
تصنیف: قوامی | |||||
گل نسبتی ندارد، با روی دلفریبت وقتی كمند زلفت، گاهی كمان ابرو |
تو در میان گلها چون گل میان خاری این میكِشد به زورم، وان میكُشد به زاری |
||||
سعدی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | |||||