برگ سبز ۲۱۹
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو به جز وصال تو هیچ از خدا نخواستهام خدای می نپذیرد دعای قومی را مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست کجا شکایت بیمهریت توانم برد فروغی از رُخ آن مه گرت فروغ دهند |
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو که حاجتی نتوان خواست از خدا جز تو که مدعا طلبیدند از دعا جز تو که کس نمیکند این درد را دوا جز تو که هیچ کس ننهاده است این بنا جز تو به آفتاب نبخشد کسی ضیاء جز تو |
||||
فروغی بسطامی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
من رُخ چو نمودي به تمناي تو بودم افتاده به پيش قد رعناي تو بودم |
در جلوة تو محو تماشاي تو بودم چون سايه به همراهي بالاي تو بودم |
||||
در عين سکون جنبش درياي تو بودم آورد مرا عشق تو از خانه به بازار |
|||||
زان پيش که آواره به صحراي تو گردم در فرق ز جمع تو هويداي تو گردم
|
از منظر پنهان تو پيداي تو گردم در انجمنت بينم و رسواي تو گردم
|
||||
در مجلس مستان تو صهباي تو گردم سرمست درآيم به در از خانة خمار |
|||||
صفیعلیشاه (مسمط) | |||||
دکلمه:روشنک | |||||
یک ســـر مو در همه اعضــــای من عـــاریتی بیش نبود، ای دریــــــــغ! |
نیست به فرمان من، ای وای ِ من! عــقل مـن و هــوش مـن و رای مـن |
||||
امیـــــری فیـــــروزکوهی (غزل) | |||||
دکلمه:روشنک | |||||
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز |
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد |
||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | ||||