برگ سبز ۲۲۴
گوینده: روشنک | |||||
از بس كه شكست و باز بستم توبه دیروز به توبهای شكستم ساغر |
فریاد همی كند ز دستم توبه امروز به ساغری شكستم توبه |
||||
سلمان ساوجی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
بر چهرهات آن موی سیه، ریخته خوشت تا دل به كمند سر گیسوی تو پیوست |
روز و شب عاشق به هم آمیخته خوشتر این رشتة مهر از همه بگسیخته خوشتر |
||||
ثابت بختیاری (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
آنچه هر شب بگذرد از چرخ، فریاد من است آنچه بر من كارها را سخت میسازد مدام |
وانچه آن مه را به خاطر نگذرد یاد من است بیثباتیهای صبر سست بنیاد من است |
||||
محتشم کاشانی (غزل) | |||||
آواز: نوذر | |||||
دانی كه چیست دولت دیدارِ یار دیدن از جان طمع بُریدن آسان بُوَد ولیكن بوسیدن لبِ یار اول ز دست مگذار فرصت شمار صحبت، كز این دو راه منزل |
در كوی او گدایی بر خسروی گُزیدن از دوستان جانی، مشكل توان بُریدن كاخر ملول گردی، از دست و لب گَزیدن چون بگذریم دیگر، نتوان به هم رسیدن |
||||
حافظ (غزل) | |||||
آواز: نوذر | |||||
باده از ما مست شد، نی ما از او باده نی در هر پریشم میكند |
عالم از ما هست شد، نی ما از او آنچنان را آنچنانتر میكند |
||||
مولوی (مثنوی) | |||||