برگ سبز ۲۳۱
گوینده: روشنک | |||||
از زلف پریشان تو آشفتهترم من باشد که بیابم ز گلستان تو بویی |
در کوی تو آشفته چو باد سحرم من عمری است که چون باد صبا دربهدرم من |
||||
موئینی جوینی (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
بر باد داده است چو گردم هوای دوست از خود بریدم و به تو پیوند رو نداد |
کرده است بینوای جهانم نوای تو نه آشنای خویشم و نه آشنای تو |
||||
مرتضی قلیخان شاملو (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
نالة زار است کارم تا نفس باشد مرا خوش حالتی است با دل شیدا گریستن |
ناله هم فریاد و هم فریادرس باشد مرا در گوشهای نشستن و تنها گریستن |
||||
مسیح کاشانی (غزل) | |||||
دکلمه:روشنک | |||||
خداوندا شبم را روز گردان شبي دارم سياه، از صــبح نوميــد |
چو روزم در جهان پیروز گردان در اين شب رو سپيدم كن چو خورشــيد |
||||
نظامی (مثنوی) | |||||
آواز: قوامی | |||||
منم كه شهرة شهرم به عشق ورزيدن وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات به می پرستي از آن نقش خود بر آب زدم عنان به ميكده خواهيم تافت زين مجلس مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ |
منم كه ديده نيالودهام به بد ديدن كه در طريقت ما كافري است رنجيدن بخواست جام می و گفت راز پوشيدن كه تا خراب كنم نقش خود پرستيدن كه وعظ بیعملان واجب است نشنيدن که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن |
||||
حافظ (غزل) | |||||