برگ سبز ۲۶۲
|
|
|
|
|
|
گوینده ( روشنک) : |
|
|
|
|
|
|
می كشم دردی كه درمانیش نیست |
می روم راهی كه پایانیش نیست |
|
||
هر كجا دردیست درمانیش هست |
درد عشق است آنكه درمانیش نیست |
||||
هر كه جان در راه جانانی نباخت |
یا زدل دور است یا جانیش نیست |
||||
سلمان ساوجی |
|||||
خورشید رُخَش كرد بر آفاق تجلی |
ای دیده وران طاقت دیدار كه دارد |
||||
در زیر فلك راست بگوئید كه امروز |
بالا تر از این قامت و رفتار كه دارد |
||||
سلمان ساوه ای |
|||||
آواز (محمودی خوانساری) : |
|||||
در شب هجر تو شرمنده ی احسانم كرد |
دیده از بس گهر اشك به دامانم كرد |
||||
شمّه یی از گل روی تو به بلبل گفتم |
آن تُنُك حوصله رسوای گلستانم كرد |
||||
داستان شب هجران تو گفتم با شمع |
آنقدر سوخت كه از گفته پشیمانم كرد |
||||
سخای لاری (غزل) |
|||||
غمت در نهانخانه ی دل نشیند |
بنازی كه لیلی به محمل نشیند |
||||
مرنجان دلم را كه این مرغ وحشی |
زبامی كه برخاست مشكل نشیند |
||||
طبیب اصفهانی (غزل) |
|||||
ذوق تعمیر نمی خواست زآب و گِلِ من |
خانه سیل غم آباد كه ویرانم كرد |
||||
زلف او بود "سخا" حاصل سرمایه ی عمر |
شانه آخر زكفم برد و پریشانم كرد |
||||
|
|
سخای لاری ( غزل) |
|||
|
|
|
|
|
|