برگ سبز ۳۱۰
|
|
|
|
|
|
گوینده (فخری نیکزاد ): |
|
|
|
|
|
|
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست |
پرده بردار زرخساره که جان بر لب ماست |
|
||
بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم |
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست |
||||
شرب می با لب نوشین تو ما راست حلال |
بی خبر زاهد از این ذوق که در مشرب ماست |
||||
نیست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنی |
در همه سال و مه این قصه روز و شب ماست |
||||
فرصت شیرازی (غزل) |
|||||
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی |
باز ای سپیده شب هجران نیامدی |
||||
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو |
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی |
||||
با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز |
چون سرگذشت عشق بپایان نیامدی |
||||
نشناختی فغان دل رهگذر که دوش |
ای ماهِ قصر بر لب ایوان نیامدی |
||||
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق |
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی |
||||
شهریار (غزل) |
|||||
آواز (ایرج) : |
|||||
زهرِ غمِ هجرِ تو بجان کارگر افتاد |
امیدِ وصالِ تو به عمرِ دگر افتاد |
||||
عشق تو زند راه خراباتی و زاهد |
این شعله که شوخ است که بر خشک و تر افتاد |
||||
در هفت قدح گوهر غلطانی اگر هست |
اشکی است که از دامن مژگان تر افتاد |
||||
حزین لاهیجی (غزل) |
|||||
|
|
|
|
|
|