گلهای جاویدان ۱۳۹
دکلمه :روشنک | ||||||
گلهای جاویدان |
||||||
به چه کار آیدت ز گل طبقی گل همین پنج روز و شش باشد |
از گلستان من ببر ورقی وین گلستان همیشه خوش باشد |
|||||
سعدی,گلستان ( مثنوی در بحر خفیف) |
||||||
معاشران، گره از زلف ِ یار یاز كنید حضورِ خلوت ِانس است و دوستان جمع اند |
شبی خوش است بدین قصه اش دراز كنید و اِن یَكاد بخوانید و در فراز كنید |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه: بهرام سلطانی | ||||||
رباب و چنگ به بانگ ِ بلند می گویند |
كه گوش ِ هوش به پیغام اهل ِ راز كنید |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه :روشنک | ||||||
ساقی به نور باده بر افروز جام ما |
مُطرب بگو كه كار جهان شد به كام ما |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه: بهرام سلطانی | ||||||
هر گز نمیرد آن كه دلش زنده شد به عشق |
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه :روشنک | ||||||
بیا كه قصر ِ اَمل سخت سست بنیادست |
بیار باده كه بنیاد ِ عمر بَر بادست |
|||||
دکلمه: بهرام سلطانی | ||||||
غلامِ همت ِ آنم كه زیر چرخ كبود |
ز هر چه رنگ ِ تعلق پذیرد آزادست |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
|
تاب بنفشه می دهد طرّۀ مشكسای ِتو عشق تو سرنوشت من، خاك دَرت بهشت من خوش چمنی ست عارضت خاصه كه در بهار حُسن |
ردۀ غنچه می درد خندۀ دلگشای تو
مهر رُخَت سرشت من، راحت من رضای تو حافظ خوش سخن بود مرغ ِ سخن سرای تو |
||||
حافظ(غزل) | ||||||
آواز: غلامحسین بنان | ||||||
.شكفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
اساس توبه كه در محكمی چو سنگ نمود بیار باده كه در بارگاه استغنا ازین رباط دو در چون ضرورت ست رحیل به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش مقام عیش مُیَسر نمی شود بی رنج زبانِ كلك تو حافظ چه شُكرِ آن گوید |
صلای سر خوشی ای صوفیان ِ باده پرست ببین كه جام زجاجی چه طرفه اش بشكست چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست رَواق و طاق معیشت چه سر بلند و چه پست كه نیستی ست سر انجام هر كمال كه هست بلی به حكم بلی بسته اند عهد اَلست كه تحفۀ سخنت می برند دست به دست |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه :روشنک | ||||||
فاش می گویم و از گفتۀ خود دلشادم |
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه: بهرام سلطانی | ||||||
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار |
چه كنم حرف دگر یاد نداد استادم |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
دکلمه :بهرام سلطانی و روشنك |
||||||
گفتم «غم تو دارم» گفتا «غمت سر آید»
گفتم «ز مهرورزان رسم وفا بیاموز» |
گفتم كه «ماه من شو» گفتا «اگر بر آید» گفتا «ز ماهرویان این كار كمتر آید» |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
آواز: غلامحسین بنان | ||||||
حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید چون می از خُم به سبو رفت و گل افكند نقاب زاهد از كوچۀ رندان به سلامت بگذر ای گدایان خرابات! خدا یارِ شماست |
محرمی كو كه فرستم به تو پیغامی چند هم مگر پیش نهد لطف شما گاهی چند فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند تا خرابت نكند صحبت بد نامی چند چشم انعام مدارید ز انعامی چند |
|||||
حافظ(غزل) | ||||||
گوینده:روشنك | ||||||
این هم گلی بود جاویدان از گلزار بی همتای ادب ایران، گلی كه هرگز نمیرد. شب خوش.
|
||||||