یک شاخه گل ۱۶۹
یک شاخه گل برنامهٔ شمارهٔ ۱۶۹ |
|||||
دکلمه: روشنک | |||||
بر ما رقم خطا پرستی همه هست با این همه در میانه مقصود توئی |
ناكامی و عشق و تنگدستی همه هست جای گله نیست چون تو هستی همه هست |
||||
جای گله نیست چون تو هستی همه هست | |||||
اثیرالدین اخسیكتی (دو بیتی) | |||||
چون نور كه از مهر جدا هست و جدا نیست در آیینه بینی اگر صورت خود را هر جا نگری جلوه گه شاهد غیبیست هرحُكم كه او خواست براند به سر ما كو جرأت گفتن كه عطاب و كَرَمِ او بی مهری و لطف از قِبَلِ یار به عبرت |
عالم همه آیات خدا هست وخدا نیست آن صورت آیینه شما هست و شما نیست او را نتوان گفت كجا هست و كجا نیست ما را گر از آن حُكم رضا هست و رضا نیست با دشمن و با دوست چرا هست و چرا نیست از چیست ندانم كه روا هست و روا نیست |
||||
عبرت نائینی (غزل) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
وه كه سودای تو آخر سر به شیدائی كشید آخر ای جان روزی از حالِ دل زارم بپرس حال ما و فتنهٔ چشمِ تو می داند كه چی بندهٔ آن سرو آزادم كه بر رخسارِ گُل طاقتِ هجران ندارد ناز پرورد وصال وه كه سودای تو آخر سر به شیدائی كشید |
قصهٔ عشقِ نهانِ ما به رسوائی كشید تا بگویم آنچه در شبهای تنهائی كشید هر كه روزی غارتِ تركانِ یغمایی كشید خال رعنایی نهاد و خط ریبایی كشید داغ و درد عشق را نتوان به رعنایی كشید قصهٔ عشقِ نهانِ ما به رسوائی كشید |
||||
هلالی جغتایی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
طاعت از دست نیاید گنهی باید كرد روشنان فلكی را اثری در ما نیست نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت شب كه خورشید جهانتاب نهان از نظر است |
در دلِ دوست به هر حیله رهی باید كرد حذر از گردش چشم سیهی باید كرد به صف دلشدگان هم نگهی باید كرد قطعِ این مرحله با نورِ مَهی باید كرد |
||||
معتمد نشاط (غزل) |
|||||
دکلمه: روشنک | |||||
ای كه مایوس از همه سویی به سوی عشق رو كن چرخ كج رو نیست تو كج بینی ای دور از حقیقت چون خیال دوست من چیزی نشاط آور ندیدم |
قبلهٔ دل هاست اینجا هر چه خواهی آرزو كن گر همه كس را نكو خواهی برو خود را نكو كن هر زمان فرسوده دل گشتی نظاما یاد او كن |
||||
نظام وفا (غزل) | |||||
پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد | |||||