برگ سبز ب۲۰
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از درو دیوار لیس فیالدارغیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (دوبیتی) | |||||
آواز:عماد خراسانی | |||||
ما عاشقیم و خوشتر از این كار كار نیست دانی بهشت چیست كه داریم انتظار فصل بهار فصل جنون است و این سه ماه دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود امید شیخ بسته به تسبیح و خرقه است بر ما گذشت نیك و بد اما تو روزگار بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش |
یعنی به كارهای دگر اعتبار نیست جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست هر كس كه مست نیست یقین هوشیار نیست اما چه سود زانكه به یك گل بهار نیست گویا به عفو و لطف تو امیدوار نیست فكری به حال خویش كن این روزگار نیست صیاد من بهار كه فصل شكار نیست |
||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
آگاه كسی ز كار ما نیست خودبینی و خویشتنپرستی ماییم و دلی خراب و آن نیز |
كو را نظری به یار ما نیست رسمی است كه در دیار ما نیست یك روز به اختیار ما نیست |
||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
جز محنت و غم راه به این خانه ندارد پیمانه چه غم گر شكند محتسب شهر |
این خانه مگر راه به میخانه ندارد مستیم از آن باده كه پیمانه ندارد |
||||
معتمد نشاط (غزل) | |||||
ترانه: عماد خراسانی | |||||
زهی عشق، زهی عشق كه ما راست خدایا | |||||
چه نغزاست و چه خوب است و چه زیباست خدایا ا | |||||
افتادیم افتادیم بدانسان كه نخیزیم | |||||
ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا | |||||
چه نقش است و چه نقش است دراین صفحهٔ دلها | |||||
غریب است غریب است ز بالاست خدایا | |||||
به هر وضع و دماغی که درافتاد خیالش | |||||
چه مغز است و چه نغزاست و چه رعناست خدایاا | |||||
نه دام است و نه زنجیر همه بسته چراییم | |||||
چه بند است و چه زنجیر كه برپاست خدایا | |||||
بیایید ببینید كه شمسالحق تبریز | |||||
به هر کار تواناست تواناست خدایا | |||||
مولانا (غزل) | |||||
گوینده: سلطانی | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||