گلهای رنگارنگ ۱۴۰ ب
دکلمه: روشنک | |||||
ای زاهد مستور ز من دور که مستم در سر هوسِ اوست به هر گوشه که باشم |
با توبۀ خود باش که من توبه شکستم در دل طلب اوست به هر گونه که باشم |
||||
غزل (اوحدی مراغه ای) | |||||
کلامی موزون از اوحد الدین اصفهانی، مشهور به مراغه ای و سپس بیتی چند از سراینده معاصر عماد خراسانی و آنگاه چند بیتی از عراقی با صدای گرم بنان همراه با کمان خالدی و در پی آن نظمی و آهنگی از دو صاحبدل چون نواب صفا و محجوبی، فهرستی است مجمل از این برنامه گلها، که با بیتی نیز از عراقی پایان می بخشیم. | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
بگذشتی و ندیدی گذرِ اشكی و آهی | |||||
خوب كردی به دو چشم تو نیارزم به نگاهی | |||||
آن چنانی كه تویی ناز ترا گیرد و شاید | |||||
تا به جایی كه به راه تو فِتَد چشم به راهی | |||||
آفتابی تو و باید به همه خلق بتابی | |||||
جز جنون نیست كه دل می طلبد وصل تو گاهی | |||||
چه بگویم به تو ای منکر مِی زآنكه نداری | |||||
دلِ آ شوب گری چشمِ تری بختِ سیاهی | |||||
عشق و حسن من و تو لاله رُخا، وِرد زبان هاست | |||||
تا نگویی كه به جز داغ دلم نیست گواهی | |||||
غزل : (عماد خراسانی) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
بیا بیا كه نسیم بهار می گذرد | بیا كه گل ز رُخت شرمسار می گذرد | ||||
آواز: بنان | |||||
بیا بیا كه نسیم بهار می گذرد | بیا كه گل ز رُخت شرمسار می گذرد | ||||
دکلمه: روشنك | |||||
بیا بیا كه نسیم بهار می گذرد | بیا كه گل ز رُخت شرمسار می گذرد | ||||
آواز: بنان | |||||
بیا كه وقت بهار است و موسم شادی ز راه لطف به صحرا خرام یك نفسی سحرگهی كه به كوی دلم گذر كردی |
مَدار منتظر ، وقت كار می گذرد كه عیش تازه كند چون بهار می گذرد به دیده گفت دلم كان نگار می گذرد |
||||
دکلمه: روشنك | |||||
سحرگهی كه به كوی دلم گذر كردی | به دیده گفت دلم كان نگار می گذرد | ||||
آواز: بنان | |||||
چو دیده كرد نظر صد هزار عاشق دید | كه دم ؟ می زنند هر گَه كه یار می گذرد | ||||
غزل : (فخرالدین عراقی) | |||||
دکلمه: روشنك | |||||
آن شب که تو در خانه ما آمده بودی | شه بودی و در بزم گدا آمده بودی | ||||
بنگر ز کجا تا به كجا آمده بودی | |||||
ترانه: بنان | |||||
دیشب که تو در خانۀ ما آمده بودی | |||||
شه بودی و در بزم گدا آمده بودی | |||||
بنگر ز کجا تا به كجا آمده بودی | |||||
همه عشقی، همه جانی، به خدا جان جهانی | |||||
همه حسنی، همه نوری، تو امیدِ دل و جانی | |||||
چه شیرین ادایی، سراپا وفایی | |||||
در بزم منِ بی سر و پا آمده بودی | |||||
بنگر ز كجا تا به كجا آمده بودی | |||||
در خلوت ما عقده گشا | |||||
مست صفا مست وفا آمده بودی | |||||
امشب تو كجایی چه بلایی به كجا جلوه نمایی | |||||
جانانۀ مایی هرجا كه روی در بر ما باز بیایی | |||||
امید صفایی | |||||
(اسماعیل نواب صفا) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
دستِ تهی به درگهت آمده ام امیدوار | لطف کن ارچه نیستم در خور مرحبای تو | ||||
فخرالدین عراقی (غزل) | |||||
این هم چند گلی بود رنگارنگ از گلزار بی همتای ادب ایران. | |||||
همیشه شاد و همیشه خوش باشید. | |||||