برگ سبز ۴۹
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهٔ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
مرا مسوزكه نازت ز كبریا افتد لباس فقر به زاری نصیب هر كس نیست |
چو خس تمام شود شعله هم ز پا افتد خوشا تنی كه بر آن نقش بوریا افتد |
||||
گوینده: روشنک | |||||
كشندهتر زمرض منت طبیبان است دلم ز همرهی اشك وا نمیماند |
خوش است درد به شرطی كه بیدوا افتد نه آتشی است كه از كاروان جدا افتد |
||||
كلیم همدانی (غزل) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
امروز مهار خویش ز بیگانه ندانیم* گفتند دراین خانه یكی دام نهان است از عقل و ادب هیچ مگویید كه امروز |
مستیم بدانسان كه ره خانه ندانیم در دام چنانیم كه ما دانه ندانیم جز حالت شوریدهٔ دیوانه ندانیم |
||||
گوینده: روشنک | |||||
از عقل و ادب هیچ مگویید كه امروز | جز حالت شوریدهٔ دیوانه ندانیم | ||||
آواز: گلپایگانی | |||||
باده ده و كم پرس كه چندم قدح است این شمسالحق تبریز بده رطل پیاپی |
كز یاد تو ما باده و پیمانه ندانیم تا بار دگر جرعه ز خمخانه ندانیم |
||||
مولانا (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
هر سو كه دویدیم همه سوی تو دیدیم هر قبله كه بگزید دل از بحر عبادت در دیدهٔ شهلای بتان همه عالم |
هر جا كه رسیدیم سر كوی تو دیدیم آن قبلهٔ دل را خم ابروی تو دیدیم كردیم نظر نرگس جادوی تو دیدیم |
||||
شمس مغربی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||
*امشب مها خویش ز بیگانه ندانیم |