گلهای رنگارنگ ب۳۱۹



دکلمه: : آذر پژوهش
	نهفته ام به خموشی خیال روی تو را اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد		مباد كه از نفسم بشنوند بوی تو را كشیده ایم در آغوش آرزوی تو را
				حزین لاهیجی
ترانه اول : الهه

	خاموش ای مرغ سحر كی دارد ناله اثر كه خموشی ترانۀ جان است غزل عاشقانۀ جان است بود از بانگ نی خوش آواتر ز هر سخن گویاتر سكوت گویایی یك دم ای سینه خموش تا چند این بانگ و خروش که خموشی زبان جان باشد چه سخن ها در آن نهان باشد به نگاهی عیان شود راز دل شود چو دم ساز دل غم دل آرایی شمع سحر مرده دگر مرده دگر شمع سحر آن كه بود آتش زبان مانده خموش جاودان چشم خود چنان به آتشم فروزد كه ز آن شرر به یك نظر مرا بسوزد شمع جان گل بدنی، نسترنی ،جان و تنی یار منی عشق توام ،یار توام ،نوگل گلزار توام گریۀ بی شیون شعلۀ به دامن پروانه گشتم كز تو فراموشم سوزم و خاموشم من از تو بود گلشن از تو شود روشن گر بپذیری جان روشن
				کیومرث وثوقی
دکلمه: آذر پژوهش
	شكسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت "رهی" اگر چه لب از گفتگو فروبستی		دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت هزار شكوه سراید نگاه خاموشت
				رهی معیری
ترانه دوم : شهیدی در مایه دشتی می خواند

	پیش تو بسی از همه كس خوارترم من		زان روكه از جمله گرفتارترم من
				وحشی بافقی (غزل)

	دلا برخیز تا كنجی نشینی اگر صد سال باشی با كسی یار از این بی مهر یاران دوری اولی چه عقل است این كه نقد زندگانی بر آنم تا ز جانانه بیایی به بزم وصل اگر عمری در آیی جفای هجر بسیار است دشوار		ز ابنای زمان كنجی گزینی پشیمانی كشی در آخر كار ز بزم وصلشان مهجوری اولی دهی تا در عوض آهی ستانی گر آیم سوی اقلیم جدایی نمی ارزد به یك ساعت جدایی بر آن كس خاصه كو خو كرد با یار
				وحشی بافقی (مثنوی ناظر و منظور)

دکلمه: آذر پژوهش
	بازگشتم امشب از میخانه اما مست مست سر درون سینه و تنهای تنها مست مست در میان كوچه ها افتان و خیزان چون نسیم جامه وارون كرده و شیدای شیدا مست مست با سری از بادۀ آتش به پا كن گرم گرم با دلی دیوانه و رسوای رسوا مست مست همچو طوطی در پس آینۀ دل قصه گو چون كلیم از اشتیاق طور سینا مست مست با همه شب گردی و دیوانگی از شور عشق بازگشتم امشب از میخانه اما مست مست
				معینی کرمانشاهی (غزل)
آواز : قوامی

	ذره ای دردم ده ای درمان من یارب آگاهی ز یارب های من		زان كه بی دردت بمیرد جان من ناظری بر ماتم شب های من

	شب دراز است و سیه چون موی او من بسوزم امشب از سودای عشق یا ز آهم شمع گردون مرده شد بخت كو تا عزم بیداری كند كس چو من در عاشقی رسوا نشد		ور نه صد ره بودمی در كوی او من ندارم طاقت غوغای عشق یا ز شرم د لبرم در پرده شد پس مرا در عشق او یاری كند از چنان شوخی چنین شیدا نشد
				عطار (منطق الطیرحکایت شیخ صنعان)

دکلمه : آذر پژوهش
	رخ تو چگونه بینم كه تو در نظر نیایی
		خبر تو از كه پرسم كه تو در خبر نیایی

	چه كسی تو باری ای جان كه ز غایت كمالت
		چو به وصف تو در آیم تو به وصف در نیایی
				عطار (غزل)
تکرار ترانه اول: شهیدی در مایه دشتی می خواند

	خاموش ای مرغ سحر كی دارد ناله اثر كه خموشی ترانه جان است غزل عاشقانه جان است بود از بانگ نی خوش آواتر ز هر سخن گویاتر سكوت گویایی یك دم ای سینه خموش تا چند این بانگ و خروش که خموشی زبان جان باشد چه سخن ها در آن نهان باشد به نگاهی عیان شود راز دل شود چو دمساز دل غم دل آرایی شمع سحر مرده دگر مرده دگر شمع سحر آن كه بود آتش زبان مانده خموش جاودان چشم خود چنان به آتشم فروزد كه ز آن شرر به یك نظر مرا بسوزد شمع جان گل بدنی نسترنی جان و تنی یار منی عشق توام یار توام نوگل گلزار توام گریه بی شیون شعله به دامن پروانه گشتم كز تو فراموشم سوزم و خاموشم من از تو بود گلشن از تو شود روشن گر بپذیری جان روشن
الهه ترانه
	گل بدنی نسترنی جان و تنی یار منی عشق توام یار توام نوگل گلزار توام
شهیدی ترانه
	گریه بی شیون شعله به دامن پروانه گشتم كز تو فراموشم سوزم و خاموشم من از تو بود گلشن از تو شود روشن گر بپذیری جان روشن
				(کیومرث وثوقی)

Back to programme page

گلهای رنگارنگ ب۳۱۹

لطفآ به گلها کمک کنید

We ask you, humbly, to help.

گلهای رنگارنگ ب۳۱۹

لطفآ به گلها کمک کنید

We ask you, humbly, to help.

Golha.co.uk | خبرهای گلها را دریافت کنید