برگ سبز ۶۱
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشاچوبنگری گویی |
به تجلی است از درو دیوار لیس فی الدار غیره دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: سلطانی | |||||
ماکیستیم عاشق ازجان گذشته ایم در راه دوست دین و دل از دست داده ایم |
با دَرد خوگرفته ز درمان گذشته ایم هستی به باد رفته ایم از جان گذشته ایم |
||||
ماکیستیم عاشق از جان گذشته ایم محنت کشیده ایم به غم و دَرد مبتلا |
با دَرد خوگرفته ز درمان گذشته ایم افتاده دَردمند و ز درمان گذشته ایم |
||||
دلداده ایم به کوی تو مشکل رسیده ایم در پیش موج حادثه بر پا سِتاده ایم |
بیچاره ایم ز وصل تو آسان گذشته ایم کَشتی شکسته ای و ز طوفان گذشته ایم |
||||
سهیلی خوانساری (غزل) | |||||
ای کرده سفر خدانگهدار تو باد هر چند به جز جور و جفا کار تو نیست |
در هر قدمی لطف خدا یار تو باد ندر حق ما مهر و وفا کار تو باد |
||||
سهیلی خوانساری (رباعی) | |||||
آواز: محمودی خوانساری | |||||
تا خبردارم از او بی خبر از خویشتنم پیرهن می بدرم دم به دم از غایت شوق ای رقیب این همه سودا ز من خسته مکن* گر همین سوز بود با من مسکین در گور مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک لب سعدی و دهانت زکجا تا به کجا |
با وجودش ز من آواز نیاید که منم که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم برکَنم دیده که من دیده از او برنکَنم خاک اگر باز کنی سوخته یابی کَفنم چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم** این قدَر بس که رود نام لبت دردهنم |
||||
سعدی (غزل) | |||||
گوینده: سلطانی | |||||
زیبد که زدرگاهت نومید نگردد باز | آن کس که به امیدی برخاک درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفه درویش. علی نگه دارشما. | |||||
*ای رقیب این همه سودا ز من وجنگ مجوی | |||||
**مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم | |||||
منسوب به مولوی | |||||