یک شاخه گل ۲۹۲
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
نخستین باده كاندر جام كردند چو خود كردند راز خویشتن فاش |
زچشم مست ساقی بام كردن عراقی را چرا بد نام كردند |
||||
عراقی (غزل) |
|||||
اشعاری كه شنیدید نخستین غزلی است فخرالدین ابراهیم عراقی شاعر قرن هفتم در هندوستان سروده و آن به هنگامی كه همدان را به دنبال چشمانی سیاه و گیرا ترك گفته به هندوستان رفته و به شیخ ذكریای ملتانی یكی از اقطاب صوفیه پناه برده بود. |
|||||
شدم از عشق تو شیدا كجایی |
به جان می جویمت جانا كجایی |
||||
عراقی (غزل ) |
|||||
آشكارا نهان كنم تا چند |
دوست می دارمت به بانگ بلند |
||||
عراقی (غزل عشاقنامه) |
|||||
دل كه دائم عشق می ورزید رفت |
گفتمش جانا مرو نشنید رفت |
||||
عراقی (غزل ) |
|||||
شیخ ملتان چون به سوز عشق و پاكبازی او پی برد وی را در طریقت ارشاد نمود و به راه عشق ازلیش رهنمون گردید تا بدان جا كه پس از شیخ ملتان جانشین او شد. فخرالدین عراقی علاوه بر رباعیات و ترجیعات غزلهای شیوا و دل انگیز در عرفان عاشقانه ، دفتری كه به لمعات یا عشاق نامه مشهور است باقی گذارده كه در پایان دیوان او ملحوظ است. |
|||||
زدو دیده خون فشانم زغمت شب جدایی در گلستان چشمم زچه رو همیشه باز است به كدام مذهب است این به كدام ملت است این |
چه كنم، چه كنم كه هست اینها گل باغ آشنایی به امید آن كه شاید تو به چشم من در آیی بكشند عاشقی را كه تو عاشقم چرایی |
||||
قوامی (آواز) |
|||||
زدو دیده خون فشانم ، زغمت شب جدایی در گلستان چشمم ، زچه رو همیشه باز است به كدام مذهب است این ، به كدام ملت است این سر برگ و گل ندارم زچو رو روم به گلشن |
چه كنم كه هست اینها ، گل باغ آشنایی به امید آن كه شاید ، تو به چشم من در آیی بكشند عاشقی را كه تو عاشقم چرایی كه شنیده ام زگل ها همه بوی بیوفایی |
||||
آذر پژوهش (دکلمه) |
|
||||
سر برگ و گل ندارم زچو رو روم به گلشن |
كه شنیده ام زگل ها همه بوی بیوفایی |
||||
قوامی (آواز) | |||||
سر برگ و گل ندارم زچو رو روم به گلشن |
كه شنیده ام زگل ها همه بوی بیوفایی |
||||
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
زفراق چون ننالم من دل شكسته چون نی |
كه بسوخت بند بندم زحرارت جدایی |
||||
عراقی (غزل ) | |||||