برگ سبز ۷۰
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
مستان خرابات ز خود بیخبرند ای زاهد خودپرست با ما منشین |
شمعاند و ز بوی گل پراكندهترند مستان دگرند و خودپرستان دگرند |
||||
رهی معیری (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
گر نور مه و روشنی شمع تور است گر شمع تویی مرا چرا باید سوخت |
این سوختن و كاستن من ز كجاست ور ماه تویی مرا چرا باید كاست |
||||
امیر معزی (رباعی) | |||||
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت كنون زمنش هیچ نمی آید یاد |
بگذاشت مرا و راه كوی تو گرفت بوی تو گرفته بود و خوی تو گرفت |
||||
شهریار (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
ماییم كه هرگز دم بی غم نزدیم بی شعلهٔ آه لب ز هم نگشودیم |
خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم بی قطرهٔ اشك چشم بر هم نزدیم |
||||
طاهر انجدانی (رباعی) | |||||
آواز: قوامی | |||||
تا دل من صید شد در دامِ عشق آن بلا كز عاشقی من دیدهام من خود از بیم بلای عاشقی در زمانم مست و بی سامان كند این عجبتر كز همه خلق جهان جان و دین و دل همی خواهد ز من جان و دین و دل فدا کردم بدو |
باده شد جانِ من اندر جامِ عشق باز چون افتادهام در دامِ عشق بر زبان می نگذرانم نامِ عشق جامِ شورانگیز دردآشامِ عشق نزد من باشد همه آرام عشق این به دست از سوی جان پیغامِ عشق تا مگر یک ره برآید کام عشق |
||||
سنایی غزنوی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
از لطف تو هیچ بنده نومید نشد لطفت به كدام ذره پیوست دمی |
مقبول تو جز مقبل جاوید نشد كان ذره به از هزار خورشید نشد |
||||
مولانا (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||