یک شاخه گل ۳۳۹
یک شاخه گل دماغ پرور | از خرمن صد گیاه بهتر | ||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
به یک کرشمه که بر جان زدی زدست شدم | دگر شراب مده ساقیا که مست شدم | ||||
(امیر شاهی سبزواری) | |||||
بدور چشم تو بیمار شد چنان نرگس چو مطرب از سخن شاهی این غزل بر خواند |
که تکیه زد به عصا وانگه از زمین بر خاست زساکنان فلک بانگ آفرین بر خاست |
||||
امیر شاهی سبزواری (غزل) | |||||
ابیاتی که شنیدید از امیر شاهی سبزواری است وی یکی از شاعران مشهور قرن نهم هجری بوده و ملازمت بایسن قُرن میرزا میکرده و امیر آقا ملک نام داشته است تذکره نویسان شعر فارسی متفقند که امیر شاهی در مراتب سخنوری پایه ای بلند و طبعی لطیف داشته است و اگر چه شعر او قلیل است ولی غزل های وی در سلاست و لطافت ممتاز و پسندیده می باشد شاهی سبزواری مردی هنرمند بود و در زمان خود در انواع رشته های هنری به استادی شناخته شده بود در خط و نقاشی و موسیقی نیز مهارت داشت و عود را نیکو می نواخت وی پس از هفتاد سال عمر سر انجام در سال ۸۵۷ هجری در استرآباد وفات یافت و جنازهٔ او را به شهر سبزوار نقل کردند و در خانقاه اجدادی او به خاک سپردند | |||||
گر نمی سوزد دلم این آه درد آلود چیست | آتشی گر نیست در کاشانه چندین دود چیست | ||||
آواز: گلپایگانی | |||||
گر نمی سوزد دلم این آه درد آلود چیست عاقبت چون روی در نابود دارد بود ما |
آتشی گر نیست در کاشانه چندین دود چیست این همه اندیشهٔ بود و غم نابود چیست |
||||
امیر شاهی سبزواری (دو بیتی) | |||||
ما برفتیم و دلی آواره در کویت بماند شمع وار از جمع رندان رفتی و سوزت نرفت |
جان نماند از عشق و در دل حسرت رویت بماند همچو گل دامن کشان بگذشتی و بویت بماند |
||||
همچو گل دامن کشان بگذشتی و بویت بماند | |||||
امیر شاهی سبزواری (دو بیتی) | |||||
دکلمه: آذر پژوهش | |||||
ما برفتیم و دلی آواره در کویت بماند شمع وار از جمع رندان رفتی و سوزت نرفت |
جان نماند از عشق و در دل حسرت رویت بماند همچو گل دامن کشان بگذشتی و بویت بماند |
||||
امیر شاهی سبزواری (دو بیتی) | |||||