برگ سبز ۷۲
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
یار بی پرده كمر بست به رسوایی ما قامت افراخته میرفت و به شوخی میگفت او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم حالیا مست و خرابیم ز كیفیت عشق |
ما تماشایی او خلق تماشایی ما كه بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما بت پرستیدن او بنگر و خودرأیی ما تا كجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما پس از این تا چه رسد بر سر رسوایی ما |
||||
فروغی بسطامی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
عشق تو با خاك ره ساخته یكسان مرا هر چه كه خواهی بكن هر چه كه خواهی بگو كعبهٔ من كوی تو قبلهام ابروی تو |
پای به سر نه كنون از ره احسان مرا دادن فرمان تو را بردن فرمان مرا غیر بلای تو كو مذهب و ایمان مرا |
||||
صغیر اصفهانی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
ای دل من تو را بشارت باد دوست از من تو را همی طلبد دست و پایش ببوس و مسكن كن عاشقان را خدای صبر دهاد وای عشق و چه آفتی كه ز تو |
كه تو را من به دوست خواهم داد رو بر دوست هر چه بادا باد زیر آن زلفكان چون شمشاد همه كس را بلای عشق مباد هیچ عاشق همی نیابد داد |
||||
فرخی سیستانی (قصیده) | |||||
كعبهٔ من كوی تو قبلهام ابروی تو | غیر بلای تو كو مذهب ایمان مرا | ||||
صغیر اصفهانی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. |