یک شاخه گل ۳۷۰
محمد سلطانی (دکلمه) |
|||||
ستائیم تاج شهنشاه را جهاندار با فرّ و نیکی شناس چو دیهیم شاهی به سر بر نهاد به داد و به دین و به مردانگی هر آنجا که ویران بُد آباد کرد جهاندار با بخشش و فَرّ و داد جهان را فزوده بدو آبرو بماناد تا جاودان نام او سرش سبز باد و دلش پُر زداد |
که تختش درخشان کند ماه را که از تاج دارد زیزدان سپاس جهان را سراسر همه مژده داد به نیکی و پاکی و فرزانگی دل غمگنان از غم آزاد کرد زمانه به فرمان او گشته شاد فروزان شده تخت شاهی به او جهان داوری باد فرجام او جهان نیز بی افسر او مباد |
||||
فردوسی (مثنوی) | |||||
عبدالوهاب شهیدی (آواز) |
|||||
جهاندار با فرّ و نیکی شناس چو دیهیم شاهی به سر بر نهاد |
که از تاج دارد زیزدان سپاس جهان را سراسر همه مژده داد |
||||
ستائیم تاج شهنشاه را |
|||||
به داد و به دین و به مردانگی هر آنجا که ویران بُد آباد کرد |
به نیکی و پاکی و فرزانگی دل غمگنان از غم آزاد کرد |
||||
ستائیم تاج شهنشاه را |
|||||
جهاندار با بخشش و فَرّ و داد جهان را فزوده بدو آبرو |
زمانه به فرمان او گشته شاد فروزان شده تخت شاهی به او |
||||
ستائیم تاج شهنشاه را |
|||||
جهاندار با فرّ و نیکی شناس بماناد تا جاودان نام او سرش سبز باد و دلش پُر زداد |
که از تاج دارد زیزدان سپاس جهان داری باد فرجام او جهان نیز بی افسر او مباد |
||||
ستائیم تاج شهنشاه را |
|||||
فردوسی (مثنوی) | |||||
عبدالوهاب شهیدی (ترانه) |
|||||
مبادا دولت از درگاه او دور | مبادا تاج را بی فرق او نور | ||||
فراخی باد از اقبالش جهان را کله بر چرخ دارد فرق بر ماه |
زچترش سر بلندی آسمان را کله داری چنین باید زهی شاه |
||||
مشد غافل زما آگاهی اینست نخسبد شرط شاهنشاهی اینست |
|||||
زهی ملک جوانی خرم از او | اساس زندگانی محکم از او |
||||
نظامی گنجوی (مثنوی) | |||||
محمد سلطانی (دکلمه) |
|||||
مبادا دولت از درگاه شه دور حراخی باد از اقبالش جهان را کله بر چرخ دارد فرق بر ماه |
مبادا تاج را بی فرق او نور زچترش سر بلندی آسمان را کله داری چنین باید زهی شاه |
||||
مشد غافل زما آگاهی اینست نخسبد شرط شاهنشاهی اینست |
|||||
زهی ملک جوانی خرم از او | اساس زندگانی محکم از او |
||||
نظامی گنجوی (مثنوی) |
|||||
ستائیم تاج شهنشاه را | که تختش درخشان کند ماه را | ||||
فردوسی (مثنوی) | |||||