برگ سبز ۷۴
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
تو كه دردِ دلِ دیوانهٔ من میدانی عاشقِ عشقم و دیوانهٔ دیوانگیم دل به دریا زدن و دم نزدن میخواهد آخر ای خسرو خوبان دلِ من خانهٔ توست گر تو از بیسر و سامانی من دلشادی جانِ من باد فدای تو كه حافظ هم گفت |
چند دور از تو خورم خونِ جگر پنهانی منما راه كه دارم سرِ سرگردانی هر خسی را نرسد زندگی طوفانی خانهٔ شاه كه دیده است بدین ویرانی سرفرازم من از این بیسری و بی سامانی جان فدای تو كه هم جانی و هم جانانی |
||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
آواز: قوامی | |||||
دو زلفونت بود تارِ ربابم تو كه با ما سر یاری نداری |
چه میخواهی از این حالِ خرابم چرا هر نیمه شو آیی بخوابم |
||||
باباطاهر (رباعی) | |||||
دلی دارم چو مرغ پر شكسته همه گویند طاهر تار بنواز |
چو كشتی بر لبِ دریا نشسته صدا چون میدهد تار شكسته |
||||
باباطاهر (رباعی) | |||||
تو كه دردِ دلِ دیوانهٔ من میدانی عاشقِ عشقم و دیوانهٔ دیوانگیم فكر من باش شبی ور نه بیاید روزی |
چند دور از تو خورم خونِ جگر پنهانی منما راه كه دارم سرِ سرگردانی كه تو هم نیز به درمانِ دلم درمانی |
||||
گوینده: روشنک | |||||
فكر من باش شبی ور نه بیاید روزی | كه تو هم نیز به درمانِ دلم درمانی | ||||
آواز: قوامی | |||||
عشق هم دردِ شگفتی است عمادا كه از آن | قسمت عقل نكردند به جز حیرانی | ||||
عماد خراسانی (غزل) | |||||
مو آن مستم كه پا از سر ندونم دلارامی كزو گیرد دل آرام |
سراپایی به جز دلبر نذونم به غیر از ساقی كوثر نذونم |
||||
باباطاهر (رباعی) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آنكس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما | |||||