یک شاخه گل ۳۹۶
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
ای که دستت می رسد کاری بکن نام نیکو گر بماند زآدمی صورت زیبای ظاهر هیچ نیست گنج خواهی در طلب رنجی ببر با بدان بد باش و با نیکان نکو |
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار به کز او ماند سرای زرنگار ای برادر سیرت زیبا بیار خرمنی می بایدت تخمی بکار جای گُل گُل باش و جای خار خار |
||||
سعدی (غزل) |
|||||
ابیاتی که شنیدید از شیخ اجل سعدی شیرازی بود او شیخ مشرف مصلح الدین سعدی شیرازی از درخشنده ترین کوکب های قدر اول آسمان ادب ایران و یگانه سخنوری است که نسل مسجع و نظم معروف به سهل المتنع او تا امروز تالی و نظیری نیافته و بعد ها نیز نخواهد یافت سعدی با آن طبع بلند و قدرت بی مانند خود نه تنها در ایران و خاور میانه شهرتی به کمال داشت بلکه غزلهای شور انگیزش در دربار پادشاهان چین هم به وسیلهٔ رامشگران زبر دست تغنی می شد سعدی در ایام جوانی روحی نا آرام و تازه طلب داشت و مخصوصا در اوان حملات خون آشامان مغول از ایران به عراق و حجاز و شام رفت و در شام به دست فرنگیان صلیبی اسیر و در خندق ترابلس با یهودیان به کار گِل محکوم گردید بالاخره پس از سالهای دراز و کسب معرفت های زمان در مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد و همچینن بهره مندی از محضر فضلای بزرگ عصر خود به شیراز بر گشت و با استفاده از امنیتی که خاندان سنقری به استان فارس و بنادر داده بودند در شهر شیراز اقامت گزید و کتاب های بوستان و گلستان را که مسلما مواد آن ها را قبلا و متدرجا فراهم آورده بود مدون ساخته در اختیار ارباب فضل و دوستداران ادب فارسی گذارد و نشان داد که استاد مسلم نظم و نثر است و اگر بگوییم که با آن دو کتاب چند قرن راه پیشرفت و تحول زبان شیرین ما را مسدود ساخت شاید به نظر عجیب بیاید ولی حقیقتی انکار نا پذیر است زیرا که تقلید از اسلوب او غیر ممکن بود و ترک راه او نیز موجب ملامت همگان می شد از این رو پیروان و مقلدانش جز در جا زدن چاره ای نداشتند سال تولد و درگذشت این گویندهٔ بی نظیر بر ما روشن نیست ظاهرا در اوایل قرن هفتم قدم به جهان نهاده و در ۶۹۲ تا ۶۹۴ جهان را بدرود گفت و اینک آرامگاه ابدی او در شیراز محل زیارت ارباب ذوق و هنر و صاحبان دل و نظر است. | |||||
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خون صاحبنظران ریختی ای کعبهٔ حسن هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست |
سروران بر در سودای تو خاک قدمند خلقی اندر طلبت غرقهٔ دریای غمند قتل اینان که روا داشت که صید حرمند تا نگویی که اسیران کمند تو کمند |
||||
سعدی (غزل) | |||||
گلپایگانی (آواز) |
|||||
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خون صاحبنظران ریختی ای کعبهٔ حسن دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند |
سروران بر در سودای تو خاک قدمند خلقی اندر طلبت غرقهٔ دریای غمند قتل اینان که روا داشت که صید حرمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند |
||||
سعدی (غزل) | |||||
آذر پژوهش (دکلامه) |
|||||
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خون صاحبنظران ریختی ای کعبهٔ حسن هر خم از جعد پریشان تو زندان دلیست |
سروران بر در سودای تو خاک قدمند خلقی اندر طلبت غرقهٔ دریای غمند قتل اینان که روا داشت که صید حرمند تا نگویی که اسیران کمند تو کمند |
||||
سعدی (غزل) |
|||||