یک شاخه گل ۴۲۱
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
زیبا فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری در صحبت گل پیكران در خیل شیرین منظران |
گلهای خندان دیده ام اماتو چیز دیگری دیدم ترا با دیگران اما تو چیز دیگری |
||||
بس شوخ جانی دیده ام باغ جوانی دیده ام تنها نه از هر دلبری در شهر زیبایی سری |
زآنها كه دانی دیده ام اما تو چیز دیگری كز خویش هم زیبا تری آری تو چیز دیگری |
||||
پژمان بختیاری (غزل) | |||||
محمودی خوانساری (آواز) | |||||
سالها چیزی به نام زندگانی داشتم آرزویی ، حسرتی ، خوابی ، خیالی ، قصه یی خنده ای از جهل و مستی داشتم بر لب از آنك |
خواب مغشوشی در آغوش جوانی داشتم یك چنین چیزی به نام زندگانی داشتم غفلتی از غم به نام شادمانی داشتم |
||||
شاعر ناشناس (غزل) | |||||
چه شود به چهرۀ زرد من نظری برای خدا كنی ؟ | كه اگر كنی همه درد من به یكی نظاره دوا كنی | ||||
تو شهی و كشور جان ترا، تو مهی و ملك جهان ترا | ز ره كرم چه زیان ترا كه نظر به حال گدا كنی ؟ |
||||
تو كمان كشیده و در كمین كه زنی به تیرم و من غمین | همۀ غمم بود از همین كه خدا نكرده خطا كنی |
||||
هاتف اصفهانی (غزل) | |||||
آذر پژوهش (دکلمه) | |||||
آخر این درد دل من به دوایی برسد آخر این سینۀ دلگیر غم آباد مرا |
آخر این نالۀ شبگیر به جایی برسد روزی از روزنۀ غیب صفایی برسد |
||||
سلمان ساوجی (غزل) | |||||