یک شاخه گل ۴۳۱
دکلمه: جمشید عدیلی | |||||
مرداد مه بشیر شهنشاه و مردم است ماهی مبارك است و به دامان او دو عید آن جشن ، جشن فرخ مشروطۀ دوم |
ماهی بدین فروزش و ارزندگی كم است عیدی موًخر آید و عیدی مقدم است این عید ، عید نامور شاه و مردم است |
||||
پیمان جانفشانی مردم به پای شاه شه متكی به ایزد و مردم قوی به شاه شاهی كه طرح عدل و نظام معودش |
شد بسته هم در این مه و قدرش مسلم است مردم عمود خیمه و شه زیب طارم است چون آفتاب شعله در اقصای عالم است |
||||
ای بی خبر زجنبش هستی فروز خلق امروز آن رعیت دیروز مالك است مردم نواز شاها خرّم بپای و دیر |
دیدی چگونه خانۀ بدخواه مظلَم است؟ این كارگر به سایۀ خسرو مكرم است كز ابر مهر تُست که این مُلك خرّم است |
||||
نیرسینا (غزل) | |||||
دکلمه: جمشید عدیلی | |||||
برفت از افق تیره ابرهای سیاه شب سیاه غم و عمر تیرگی بگذشت |
طلوع كرد چو خورشید بخت شاهنشاه دگر نبارد باران غم زابر سیاه |
||||
پژمان بختیاری (قصیده) | |||||
آواز: گلپایگانی | |||||
ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن ترسم كه جان شیرین هجران به لب رساند چشمی كه دیده باشد آن شكل و آن شمایل ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن |
دوری نمی تواند پیوند ما بریدن تا وقت آن كه باشد ما را به هم رسیدن بی او ملول باشد از روی خوب دیدن دوری نمی تواند پیوند ما بریدن |
||||
دوری نمی تواند پیوند ما بریدن |
|||||
همام تبریزی (غزل) | |||||
دکلمه: جمشید عدیلی | |||||
ستارۀ سحری سر زدو سپیده دمید طلوع کرد به مرداد آفتاب امید به حفظ ایران ایرانی غیور و رشی قیام کرد و بشد در پناه شه پیروز |
افق دوباره شد افروخته ز اختر و ماه که همچو بخت شهنشه خجسته بود این ماه قیام کرد و سر و جان نهاد در این راه به روز حادثه ملت برد به شاه پناه |
||||
پژمان بختیاری (قصیده) | |||||
(گوینده): | |||||
این بود شاخه گل شمارۀ ۴۳۱ | |||||