گلهای تازه ۲۵
گوینده: فیروزه امیرمعز |
|
|
|
|
شب چو در بستم و مست از میِ نابش کردم |
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم |
|
|
دیدی آن تُرک خطا دشمن جان بود مرا |
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم |
|
|
|
|
فرخی یزدی (غزل) |
ترانه:هایده |
|
|
|
|
ای بیوفا راز دل بشنو از خموشی من |
این سکوت مرا ناشنیده مگیر |
|
|
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر |
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر |
|
|
امشب که تو در کنار منی غمگسار منی |
سایه از سرمن تا سپیده مگیر |
|
|
ای اشک من خیز و پرده مپوش پیشِ چشمِ تَرَم |
بخت دیدن او راه دیده مگیر |
|
|
|
|
بهادر یگانه (غزل) |
دل دیوانۀ من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند منم آن مرغ وحشی که در هر بیابان به طرفی سرشکی بیفشاند |
|||
شده چون مرغ طوفان به جز بیپناهی پناهی ندارد خدا داند به جز این اشک سوزان، دلِ ناامیدم گواهی ندارد خدا داند |
|||
ای بیوفا راز دل بشنو از خموشی من ای آشنا چشمِ دل بگشا حالِ من بنگر دلم ویران هر زمان بهانۀ تو |
این سکوت مرا ناشنیده مگیر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر سرم دارد شور جاودانۀ تو |
||
روی دل بود به سوی آستانۀ تو | |||
چو آید شبِ در میانّ تیرگیها | گشاید پر روحِ من به شور و غوغا | ||
رو کنم چو مرغ وحشی سوی خانۀ تو | |||
ای بیوفا راز دل بشنو از خموشی من ی آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر |
ین سکوت مرا ناشنیده مگیر سوز و ساز دلم را ندیده مگیر |
||
بهادر یگانه (غزل) | |||
گوینده: فیروزه امیرمعز |
|
|
|
|
منزل مردم بیگانه چو شد خانۀ چشم |
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم |
|
|
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع |
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم |
|
|
غرق خون بود و نمیمُرد ز حسرت فرهاد |
خواندم افسانۀ شیرین و به خوابش کردم |
|
|
|
|
بهادر یگانه (غزل) |
آواز: شجریان |
|
|
|
|
شب چو در بستم و مست از میِ نابش کردم |
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم |
|
|
منزل مردم بیگانه چو شد خانۀ چشم |
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم |
|
|
شرحِ داغِ دلِ پروانه چو گفتم با شمع |
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم |
|
|
غرق خون بود و نمیمُرد ز حسرت فرهاد |
خواندم افسانۀ شیرین و به خوابش کردم |
|
|
دل که خونابۀ غم بود و جگر گوشۀ درد |
بر سرِ آتشِ جورِ تو کبابش کردم |
|
|
زندگی کردنِ من مردن تدریجی بود |
آنچه جان کَند تنم عمر حسابش کردم |
|
|
|
|
فرخی یزدی (غزل) |
گوینده: فیروزه امیرمعز |
|
|
|
|
دل که خونابۀ غم بود و جگر گوشۀ درد |
بر سرِ آتشِ جورِ تو کبابش کردم |
|
|
زندگی کردن من مردن تدریجی بود |
آنچه جان کَند تنم عمر حسابش کردم |
|
|
|
|
فرخی یزدی (غزل) |
ترانه:هایده | |||
ای بیوفا راز دل بشنو از خموشی من | این سکوت مرا ناشنیده مگیر | ||
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر | سوز و ساز دلم را ندیده مگیر | ||
امشب که تو در کنار منی غمگسار منی | سایه از سرِ من تا سپیده مگیر | ||
ای اشکِ من خیز و پرده مپوش پیشِ چشمِ ترم | |||
بختِ دیدن او راه دیده مگیر |
|||
دل دیوانۀ من بهغیر از محبت گناهی ندارد خدا داند |
|||
شده چون مرغ طوفان بهجز بیپناهی پناهی ندارد خدا داند | |||
منم آن مرغ وحشی که در هر بیابان به طرفی سرشکی بیفشاند | |||
|
به جز این اشک سوزان دل ناامیدم گواهی ندارد خدا داند | ||
ی بیوفا راز دل بشنو از خموشی من | ین سکوت مرا ناشنیده مگیر | ||
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر | سوز و ساز دلم را ندیده مگیر | ||
دلم ویران هر زمان بهانۀ تو | سرم دارد شور جاودانۀ تو |
||
روی دل بود به سوی آستانۀ تو | |||
چو آید شب در میان تیرگیها | گشاید پر، روحِ من به شور و غوغا | ||
رو کنم چو مرغ وحشی سوی خانۀ تو | |||
ای بیوفا رازِ دل بشنو از خموشی من | این سکوت مرا ناشنیده مگیر | ||
ای آشنا چشمِ دل بگشا حالِ من بنگر | سوز و ساز دلم را ندیده مگیر | ||
بهادر یگانه (غزل) | |||
|
|
|
|