امیری فیروزکوهی

امیری فیروزکوهی، سیدکریم، فرزند سیدمصطفی قلی منتظم‌الدوله (۱۲۸۹- ۱۳۶۳ ش) متخلص‌ به‌ «امیر» شاعر ‏و ادیب‌ معاصر در فرح‌آباد فیروزكوه ‌به ‌دنیا آمد. نیاكان ‌او از روزگار كریم‌خان‌زند تا پایان حكومت‌ قاجار، ‏از امیران‌ سپاه ‌و سران ‌لشكر بودند و «امیر» جزء اول‌ نام‌ ‌آنها‌ بود، پدرش سیّدمصطفی‌ قلی امیری فیروزکوهی، ‏ملقب به «منتظم‌الدوله» از نوگرایان دولت مظفرالدین‌شاه قاجار به‌شمار می‌آمد و در مقام سرداری و حکمرانی به ‏اروپا سفر کرده و از نزدیک با سیر تمدن جدید غرب آشنا شده بود. کریم در ۷ سالگی همراه با پدر به تهران آمد، ‏اما این دگرگونی بزرگ در زندگی‌اش با از دست دادن پدر هم‌زمان شد. جدش امیرمحمد حسین‌خان سردار، از ‏جمله فاتحان هرات و بانی دبستان خیّریۀ ایتام در تهران بود که به دبستان فیروزکوهی مشهور است. بعد از مرگ ‏پدرش تحت تربیت مادر قرار گرفت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران در مدارس سیروس، ثروت، آلیانس، ‏سلطانی و کالج امریکایی گذراند. سپس به تحصیل منطق و کلام و حکمت همت گماشت و از محضر استادانی چون ‏آقاشیخ عبدالبنی کجوری و آقاسیّدحسین مجتهد کاشانی استفاده کرد. سرانجام، پس از پایان تحصیلات در کالج ‏امریکایی تهران، در محفل صاحبنظران و ادیبان تهران هم‌چون استاد وحید دستگردی، مدیر مجلۀ ارمغان و رئیس ‏«انجمن ادبی حکیم نظامی» اصول حکمت، فن سخن و ادب را فرا گرفت. او در ۱۳۰۸ ش‌ تحصیلات‌ رسمى‌ را ‏ناتمام‌ گذاشت‌ و به ‌استخدام ‌ادارۀ ثبت‌ اسناد و املاك‌ درآمد. امیری‌ تا ۱۳۱۴ ش‌ به ‌فراگیری‌ موسیقى ‌پرداخت‌، ‏اما در ۲۶ سالگى‌ در پى ‌تغییر حال‌ روحى‌، موسیقى‌ را رها كرد و به‌ تحصیل‌ علوم ‌قدیم‌ رو آورد و مدت ‌۶ سال ‌‏نزد شیخ ‌عبدالنبى ‌كجوری‌، سیّدحسین‌ كاشانى‌، سیّدكاظم ‌عصار، میرزاخلیل‌ كمره‌ای ‌و سیّدمحمود امام‌جمعه‌، ‏ادبیات‌ عرب‌، منطق‌، كلام‌، حكمت‌ و فقه ‌و اصول‌ را آموخت‌ و در نوشتن ‌و سرودن‌ به‌ زبان‌ عربى ‌تسلط یافت.‌ ‏پس‌از كناره‌گیری‌ از خدمت‌ رسمى ‌دولت‌ در ۱۳۱۹ ش‌، از سال ۱۳۲۶ - ۱۳۳۶ ش ‌سردفتر اسناد رسمى ‌بود و از آن ‌‏پس‌ به‌ هیچ‌ شغل‌ دولتی دیگری نپرداخت‌. امیری‌ فیروزكوهى ‌با انجمن‌های‌ ادبى‌ چون «انجمن ‌ادبى ‌ایران»‌، «انجمن ‌ادبى‌ حكیم‌‏ نظامى»‌ و «انجمن‌ ادبى ‌فرهنگستان» ‌همكاری ‌داشت. امیری ‌از میان ‌ادیبان‌ معاصر با رهى‌معیری‌، بهمنیار، محمدعلى‌ ‏بامداد، وحید دستگردی ‌و صادق‌ هدایت‌ و از موسیقى‌دانان‌ معاصر با حبیب‌ سماعى‌، ابوالحسن ‌صبا، ‏عبدالحسین ‌شهنازی‌ و بسیاری ‌دیگر از استادان ‌موسیقى‌ معاشرت ‌داشت‌. امیری ‌در ۱۲ سالگى‌ سرودن‌ غزل ‌را ‏آغاز كرد و پس‌ از آشنایى ‌با صائب‌، شیفتۀ سبك‌ او شد؛ از این‌رو، منتقدان‌ معاصر، امیری‌ را در غزلسرایى‌ پیرو ‏سبك ‌هندی‌ مى‌دانند، اما غزل ‌امیری‌ فاقد پیچیدگی‌های‌ سبك‌ هندی‌ و بیشتر نزدیك ‌به ‌شیوۀ شاعران‌ سبك‌ ‏عراقى ‌است‌. زبان‌ امیری‌ در غزل‌ پاك‌، روشن‌، هموار و اندیشمندانه‌ است. شیوۀ سخنوری‌ امیری‌ در قصیده‌، ‏یادآور جزالت ‌سخن ‌خاقانى و دلتنگی‌های ‌شاعرانه‌اش یادآور دلتنگی‌های‌ مسعود سعد است‌. وی‌ در سرودن‌‏ قصیده‌، میراث‌ سبك‌ خراسانى ‌و دستاوردهای‌ دورۀ بازگشت‌ را درهم‌ آمیخته و قصاید استواری‌ سروده‌ كه‌ اغلب‌ ‏بیانگر تألمات‌ روحی اوست‌. در ستایش‌ اسلام ‌و اهل‌بیت ‌(ع‌) سخنش سخته‌، متكلف‌ و آمیخته‌ به اصطلاحات‌ قرآنى ‌‏است‌ و در اخوانیات‌ لحنى‌ نرم ‌و پُر شور و حال دارد و در مرثیه‌سرایى ‌كلامش‌ صمیمى‌ و پُر سوز و گداز است. ‏قطعه‌های‌ امیری‌ به‌لحاظ سبك‌شناختى‌، دنبالۀ قصاید اوست‌. در مقایسه ‌با قصاید، مضمون ‌قطعات، ‏حكمت‌آمیز و زبان ‌‌آنها دشوارتر و كهن‌تر است‌. امیری‌ قالب‌ مثنوی‌ را برای‌ حسب‌ حال‌ برگزیده‌ است‌. شیوۀ ‏تركیب‌سازی‌ امیری‌ در مثنوی‌، یادآور شیوۀ نظامى ‌است‌. منظومه‌های‌ امیری‌ بالغ‌ بر ۳۰۰۰ بیت ‌است‌. وی‌ در ‏سرودن‌ منظومه‌ها، تمام ‌دقت‌ و وسواس ‌خود را به‌كار گرفته و در سایۀ برخورداری‌ از تنوع‌ قافیه ‌و كثرت‌ ابیات‌، ‏تصاویر جدیدی‌ ساخته‌ كه ‌حاصل ‌تعامل ‌اندیشه ‌و احساس‌ اوست‌. امیری از دقایق شعر فارسی آگاه و شاعر ‏غزل و قصیده بود ‏ و به سبک هندی شعر می‌سرود. در زبان عربی تبحر داشت و به آن زبان نیز شعر می‌سرود. وی در تهران ‏درگذشت و در آستانۀ امام‌زاده طاهر در صحن حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. بیشتر اشعارش بعد از ‏‏۵۰ سالگی سروده شده است. امیری در انجمن‌های ادبی سراسر کشور شناخته بود و با ‌آنها ارتباط نزدیک ‏داشت و از معتقدان و دوستداران شعر صائب تبریزی بود، به همین دلیل در اشعارش تأمل بسیار کرد و بر ‏دیوانش که خودش به چاپ رساند، مقدمۀ مفصلی نوشت. چون سبک صائب را «سبک اصفهانی» می‌نامند، وی با ‏اصرار از به کار بردن صفت هندی ـ که دیگران برای این سبک به کار می‌بردند ـ اجتناب می‌ورزید. امیری در ‏قالب‌های دیگر غیر از غزل هم استاد بود. قصیده و ترکیب‌بند نیکو می‌سرود، به‌ویژه مرثیه‌ها و اخوانیات او ‏لطف و جاذبۀ دیگری داشت. علاوه بر غزل، در قصیده بیشتر شیوۀ خراسانی داشت و از خاقانی، ناصر خسرو، ‏مسعود سعد و انوری تقیلد می‌کرد. در شعر او شکوه از زندگی و گلایه از روزگار و ناپایداری زمانه، از ‏ناکامی‌های فردی و رنج و دردهای شاعرانه بسیار دیده می‌شود. خانۀ امیر در تهران خلوتگاه دلخواه اهل دل بود ‏که در آن فرهیختگانی هم‌چون عبدالرحمان پارسا تویسرکانی، احمد مهدوی دامغانی، حبیب یغمایی، غلامحسین ‏رعدی آدرخشی و بسیاری دیگر از ادیبان گرد هم می‌آمدند و در جمعی دوستانه به گفت‌وگوهایی ارزشمند دربارۀ ‏شعر، ادب و هنر می‌پرداختند. طبع حساس او را از پرداختن به مشاغل دولتی دور داشت و از درآمد زمین‌های ‏موروثی و خانوادگی خود در فیروزکوه گذران زندگی می‌کرد. پس از مرگش، دخترش امیربانو امیری (مصفا) دیوان ‏شعر پدر را در دو جلد منتشر کرد و غزلیات پُر شور شاعر را در دسترس مشتاقان قرار داد. از آثارش می‌توان ‏ترجمۀ مکاتیب نهج‌البلاغه؛ ترجمه‌ای از نفس‌المهموم حاج شیخ محدث قمی؛ وجیزۀ فی علم‌النبی؛ رساله‌ای فلسفی ‏که در مجلۀ جاودان خرد چاپ شده؛ دیوان اشعار در دو جلد، تصحیح و مقدمه بر دیوان صائب؛ منظومۀ ‏عفاف‌نامه در لزوم حجاب؛ احقاق‌الحق در حمایت از شاعران صفوی و دفاع از سبک هندی را نام برد.‏

اثرآفرینان (۱/ ۳۰۳)؛ از نیما تا روزگار ما (۵۳۰-۵۳۷)؛ سخنوران نامی معاصر ایران (۱ /۳۶۸ -۳۷۵).‏