رعدی آذرخشی

رعدی آذرخشی، غلامعلی، فرزند محمدعلی افتخار لشکر (۱۲۸۸- ۱۳۷۸ ش) روزنامه‏نگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به «رعدى» در تبریز به دنیا آمد. نیاكانش تفرشى بودند. تحصیلات خود را در تبریز آغاز كرد و در ۱۳۰۶ ش دیپلم گرفت و براى ادامۀ تحصیل عازم تهران شد و در مدرسۀ عالى حقوق و علوم سیاسى ثبت نام كرد و سرانجام در ۱۳۰۹ ش کارشناسی در علم حقوق گرفت و به آذربایجان بازگشت و شغل دبیرى را پیشۀ خود ساخت. چند سالى در تبریز به تدریس ادبیات و تاریخ و جغرافیا مشغول بود تا اینکه به تهران انتقال یافت و ریاست ادارۀ انطباعات وزارت فرهنگ و مدیریت مجلۀ تعلیم و تربیت به او واگذار شد. در نشریۀ تعلیم و تربیت مقاله‌ای از سیّدحسن تقی‌زاده به‌نام «جنبش ملی ادبی» منتشر شد. تقی‌زاده در این مقاله به نقد روش فرهنگستان در واژه‌گزینی و تصویب آن از سوی رضاشاه پرداخته و بیان کرده بود که «شمشیر در کار قلم نباید مداخله بکند». این امر بر رضاشاه گران می‌آید و به دستور وی، شهربانی تمام نسخ این شماره را جمع‌آوری می‌کند و در غیاب حکمت که در مسکو بسر می‌برد، برخی از دست‌اندرکاران مجله از جمله رعدی آذرخشی به حبس انداخته شد. در ۱۳۱۲ ش به خدمت دولت درآمد و مشاغلى چون مدیر كتابخانۀ فنى وزارت فرهنگ، ریاست ادارۀ كل نگارش، سرپرستى مجلۀ آموزش و پرورش و ریاست هیأت تحریریۀ روزنامۀ ایران را عهده‏دار بود. در تأسیس فرهنگستان ایران همكارى داشته و مدتى دبیرخانۀ آن را اداره مى‏كرده است. در سال ۱۳۱۵ ش برای تكمیل معلومات به پاریس رفت و در رشتۀ ادبیات دكترا گرفت. وى به زبان‌هاى فرانسوى، انگلیسى، عربى و تركى رایج در تركیه تسلط داشت. سپس به ایران مراجعت كرد و در وزارت فرهنگ به خدمت مشغول شد. در ۱۳۱۴ ش كه فرهنگستان ایران تأسیس شد، رعدى با حفظ سمت به ریاست دبیرخانۀ فرهنگستان انتخاب شد و در ۱۳۱۵ ش على‏اصغر حكمت وزیر فرهنگ وقت، او را براى ادامۀ تحصیل به اروپا فرستاد و در كشور سوییس دورۀ دكتراى حقوق را به پایان رساند و در ۱۳۲۱ ش به ایران بازگشت و به عضویت فرهنگستان و مدیر كلى وزارت فرهنگ و استادى دانشگاه دعوت شد. رعدى چندى به كارهاى فرهنگى و ادبى اشتغال داشت تا اینکه دوباره براى مطالعات زبان‏شناسى با سمت وابستۀ فرهنگى به انگلستان عزیمت نمود و چند سالى نیز در این زمینه به تحقیق و تتبع پرداخت و به ایران بازگشت. مدتى بازرسى فنى و مشاور عالى بود و بعد به ریاست ادارۀ كل تعلیمات عالیه رسید و سرانجام نماینده و سفیر ایران در یونسكو شد و سال‌ها بدون معارض در آن سمت انجام وظیفه مى‏كرد تا اینكه جاى خود را به منوچهر اقبال داد و به تهران احضار شد. پس از مراجعت به ایران، نمایندۀ انتخابى تهران شد و ریاست دانشكدۀ ادبیات دانشگاه ملى را عهده‏دار بود. در انتخابات سال ۱۳۴۲ ش به سمت نمایندۀ انتصابى تعیین شد و مدت ۴ سال نماینده بود. شیوۀ وى در مجلس سنا و ایراد سخنرانى‏ها و حمله به وزارت فرهنگ و انتقاد از برنامه‏هاى دولت موجب شد كه پس از پایان دورۀ چهارم مجلس سنا، به وى كار فرهنگى داده شود. از این‏رو به ریاست دانشكدۀ ادبیات دانشگاه ملى منصوب و تا پایان سال ۱۳۵۷ ش در آن شغل مستقر بود و سپس بازنشسته شد. او به عنوان یک سخنران فعال در جلسات جمعیت حمایت کودکان کر و لال برای جمع‌آوری کمک‌های مالی حضور می‌یافت و از واژۀ ناشنوا برای سخنرانی‌هایش استفاده می‌کرد. رعدى مردى فاضل و شاعرى توانا بود و شاعری را از دورۀ دبیرستان آغاز کرد و اولین شعر او مسمط «نوروزی» و نیز قطعات «آزمند»، منظومۀ «مرگ کودک»، «غزل پاکدامن» و ... بود. در ادبیات فارسى، عربى، انگلیسى و فرانسه صاحبنظر بود. از نوجوانى شعر مى‏سرود و چون اشعارش از مضامین بدیع و سادگى و روانى برخوردار بود، مورد توجه بزرگان علم و ادب قرار گرفت و دانشمندانى چون ادیب‏السلطنه سمیعى، دبیراعظم بهرامى و على‏اصغر حكمت به او ارج مى‏نهادند و در انجام خواسته‏هایش مساعدت فراوان كرده‏اند. اشعارش اعم از قصیده، غزل و چكامه حدود ۴۰۰۰۰ بیت است و تاكنون دو جلد از اشعارش به چاپ رسیده است. از آثارش می‌توان رسالۀ رستاخیز ادبى ایران؛ رسالۀ جهان‏بینى فردوسى؛ تاریخچۀ تحول دانشگاه‏ها در ایران، به زبان انگلیسى؛ تحقیق در آموزش‌عالى در زمینۀ حقوق عمومى تطبیقى، به زبان فرانسوى؛ پنج آینه، شامل مثنویاتى سیاسى را نام برد.

اثرآفرینان (۳ /۱۱۹- ۱۲۰)؛ چهارصد شاعر برگزیده‏ى پارسى‏گوى (۳۷۳-۳۷۸)؛ سخنوران نامى معاصر (۳/ ۱۵۵۷- ۱۵۶۵).