ملک‌ الشعراء بهار

بهار، محمدتقی ملک‌ الشعراء فرزند حاج‌ محمدکاظم صبوری (۱۲۶۶-۱۳۳۰ ش) اندیشمند، نویسنده، محقق، شاعر، روزنامه‌نگار، نمایندۀ مجلس، وزیر، استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان ایران و متخلص به «بهار» و ملقب به «ملک‌الشعراء» بود. پدرش محمدکاظم صبوری ملک‌الشعراء آستان قدس رضوی و مادرش حاجیه سکینه خانم، زنی متدین و از یک خانوادۀ اصیل گرجی بود که در زمان عباس‌میرزا در جنگ‌های ایران و روس با جمعی دیگر به اسارت به ایران آورده شدند و به دین اسلام درآمدند. جد پدری او حاج‌محمدباقر کاشانی پسر حاج‌عبدالقدیر خاراباف ساکن کاشان بود و اجداد مادری‌اش از معاریف گرجستان بودند. بهار در محلۀ سرشور مشهد به دنیا آمد. وی را از ۴ سالگی به مکتب سپردند. معلمش زن عموی او بود و بهار قرآن را خوب می‌خواند. در ۶ سالگی که به مکتب پسران رفت، فارسی و قرآن را خوب می‌خواند، در ۷ سالگی، شاهنامه را نزد پدرش می‌خواند. خواندن شاهنامه و درس مکتبی صد کلمۀ رشیدالدین وطواط، قریحۀ شاعری او را پرورانده و در همان زمان توانست به بحر متقارب شعر بگوید. هم شاگردان مکتبی خود را به شعر هجو می‌گفت یا برای ‌آنها غزل می‌سرود، ده ساله بود که همراه پدر و مادر و خواهر ۶ ساله و برادر ۲ ساله‌اش به عتبات سفر کرد. وی تحصیلات ابتدایی را با آموزش عربی و فارسی و سپس متون ادبی آغاز کرد و در جوانی از محضر درس صید علی‌خان درگزی بهره برد. در ۱۵ سالگی، به درخواست نصیرالملک شیرازی (تولیت آستان قدس) و پدرش ملک‌الشعراء صبوری از مشیرالدوله (حاکم خراسان) لقب «ثقة‌الکتاب» با مواجب نقدی و جنسی به او اعطا شد. بهار پس از مرگ پدر، تحصیلاتش را نزد ادیب نیشابوری دنبال کرد و عربی را در مدرسۀ نواب، در خدمت استادان فرا  گرفت و تحت‌تأثیر ادیب به سبک خراسانی روی آورد و در ۱۹ سالگی از طرف مظفرالدین شاه لقب ملک‌الشعراء به او داده شد. وی فعالیت مطبوعاتی و سیاسی را از سال‌های جوانی آغاز کرد و تا پایان عمر هم‌چنان سیاست پیشه باقی ماند. در ۱۳۲۴ ق به مشروطه‌خواهان پیوست و به «انجمن سعادت خراسان» راه یافت. در دورۀ استبداد صغیر به همراه سیّدحسین اردبیلی، روزنامه‌ای با عنوان خراسان منتشر کرد که اشعارش با نام مستعار «رئیس‌الطلاب» در آن چاپ می‌شد و از سال فتح تهران نویسندگی در نشریات ملی را آغاز کرد و نخستین مقالات سیاسی و اجتماعی‌اش در جریدۀ طوس و بعضی بی‌امضا در حبل‌المتین انتشار یافت. در ۱۳۲۸ ق روزنامۀ نوبهار و در ۱۳۲۹ ق هفته‌نامۀ تازه بهار را نشر داد. در ۱۳۳۳ ق از طرف مردم مشهد به نمایندگی مجلس شورای‌ملی انتخاب و رهسپار تهران شد. در ۱۳۳۶ ق «انجمن ادبی دانشکده» را با مجلۀ دانشکده که منتسب به همان انجمن بود، تأسیس کرد و در همان سال به تجدید انتشار روزنامۀ نوبهار همت گماشت. در ۱۳۳۸ ق مدیریت روزنامۀ ایران که نیمه رسمی بود، به وی محول شد. وی در ۱۳۳۲ ق به نمایندگی دمکرات‌های خراسان و مردم کلات درگز و سرخس انتخاب شد، اما اعتبارنامه‌اش با مخالفت روبه‌رو شد و فقط پس از ۶ ماه بر اثر پیام‌های اهالی خراسان، بهار به دورۀ سوم مجلس راه یافت. او در زندگی‌اش چند بار تبعید شد. در سال‌های ۱۲۹۴-۱۲۹۸ ش دو حادثۀ مهم در زندگی بهار روی داد، یکی تأسیس «انجمن دانشکده» که هدفش تجدد به معنی تلفیق سنت و تحولات روز بود. مجلۀ ماهانۀ دانشکده  که ۱۲ شماره از آن منتشر شد، ناشر افکار این انجمن شد و بیشتر صبغۀ ادبی و دعوی تجدد داشت. علاوه بر بهار عده‌ای از اهل قلم مانند عباس اقبال آشتیانی، غلامرضا رشید یاسمی، سعید نفیسی و سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) با این مجله همکاری داشتند. بهار و دوستانش با نوشتن مقالات سیاسی و ادبی، تحول و پیشرفت در خور توجهی در نثر فارسی پدید آوردند و کاری که دهخدا و عده‌ای دیگر آغاز کرده بودند، با قلم بهار و ... ادامه یافت و تحت‌تأثیر این گروه نثر پیچیده و مغلق عصر قاجار به نثر روان امروز بدل شد و زبان فارسی برای بیان مفاهیم و مطالب علمی آماده شد. حادثۀ دیگر به زندگی خصوصی بهار مربوط است، او در ۱۲۹۷ ش با سودابه صفدری که از خاندان قاجار بود، ازدواج کرد. همین زن شجاع و پُر طاقت بود که در سراسر دوران پُر کشاکش و جدال سیاسی بهار و تبعید، حبس، پیگرد و بیماری او چرخ زندگی خانواده را با تدبیر و صبر و استقامت سزاوار تحسینی گرداند و خم به ابرو نیاورد. بهار در دورۀ چهارم مجلس نیز از بجنورد، تبعیدگاه سابق خود به نمایندگی انتخاب شد. در دورۀ پنجم مجلس نیز بهار از ترشیز (کاشمر)، بجستان، کوه سرخ و توابع به نمایندگی انتخاب و همراه با مدرس، در جناح مخالف رضاخان، با تغییر سلطنت مخالفت کرد. در دورۀ ششم به نمایندگی مردم تهران به مجلس رفت. بهار از ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵ ق به همراه جمعی از دانشمندان ایرانی از جمله سعید نفیسی، رشید یاسمی و کسروی در محضر هرتسفلد، ایران‌شناس نامی به فراگیری زبان پهلوی پرداخت و به پیشنهاد او بود که دورۀ درسی در این زمینه دایر شد. بهار به آموختن زبان پهلوی اکتفا نکرد و شماری از متون آن زبان را به نظم و نثر به زبان فارسی برگرداند و به مطالعات تطبیقی زبان‌های میانه و نو نیز پرداخت. بهار با این زمینه و سابقه بود که در برنامۀ درسی پیشنهادی خود برای دارالمعلمین عالی موادی از متون پهلوی و نیز مطالبی چون تفاوت میان وزن شعر پیش از اسلام و عصر اسلامی، خصوصیات وزن فهلویات، تفاوت‌های زبان پهلوی با زبان فردوسی و جز ‌آنها را گنجاند. در طرح پیشنهادی بهار، تأثیر حوادث و جریان‌های سیاسی و فکری در تحول و رُشد علوم و تأثیر آن در ادبیات نیز گنجانده شده بود، در بحث «دورۀ ادبی مشروطیت» نیز به ترکیبات و اصطلاحات جدید که به‌تدریج از راه مطبوعات به زبان و ادبیات فارسی راه می‌یافت، توجه شده بود. بهار در ۱۳۲۴ ش به وزارت فرهنگ برگزیده شد. او در دانشسرای عالی و دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران تدریس می‌کرد و تا پایان عمر در این خدمت باقی ماند، به علت ابتلای به بیماری سل، برای درمان به سوییس رفت و پس از چندی اقامت در آنجا، به تهران بازگشت و به تألیف و تحقیق و تصنیف پرداخت. در اسفند ماه ۱۳۲۹ ش از سوی دانشگاه حکم ۶ ماه مرخصی برای او صادر شد. بهار آخرین روزهای زندگی خود را تب‌آلوده و با ضعف مفرط در هشیاری تمام گذراند و سرانجام در روز یک‌شنبه اول اردیبهشت درگذشت. بهار در آرامگاه ظهیرالدوله (گلاب‌دره) به خاک سپرده شد. آثار منظوم و منثور بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقالات و سخنرانی‌های سیاسی و انتقادی، رساله‌های تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات، مکتوبات و تصحیح انتقادی متون، ترجمه‌های متون پهلوی، سبک‌شناسی نظم و نثر، دستور زبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتاب‌ها و حواشی بر متون به‌خصوص شاهنامۀ فردوسی را در بر می‌گیرد. مهم‌ترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامۀ عمرش نیز به‌شمار می‌رود. این دیوان در زمان حیاتش به چاپ نرسید، ولی وی واپسین قصیده‌سرای فارسی است. در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبک‌شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی ممتاز است. این کتاب حاصل ۳۰ سال تحقیق و تدریس است، هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند، تألیف نشده است. بهار به این بخش از علوم ادبی، در زبان فارسی استقلال و هویت بخشید و بخشی از سبک‌شناسی شعر را نیز که چند دوره آن را درس داد، نوشته بود و با وزارت فرهنگ برای چاپ آن قرارداد بسته بود، اما با شدت گرفتن بیماری سل مجال آن را پیدا نکرد تا تدوین و نگارش اثرش را به پایان رساند؛ تقریرات درسی‌اش با عنوان تاریخ تطور شعر فارسی چاپ و منتشر شد. عبدالحسین زرین‌کوب در وصف سبک‌شناسی شعر بهار می‌نویسد که او بیان خصوصیات مکتب‌های شعر فارسی را ضابطه بخشید و کارهایی که بعدها در این باب صورت گرفت، جز تکرار و شرح آن نیست. بهار در تدوین دستور زبان، معروف به پنج استاد سهم عمده‌ای دارد، به‌ویژه در بحث فعل، تمایز مادۀ مضارع و ماضی و انواع مشتقات هر یک، ابتکار شخصی اوست. وی ضمن درس سبک‌شناسی نثر، نکات دستوری تازه‌ای بیان می‌کرد و اصرار داشت که در امتحان درس سبک‌شناسی این نکات را نیز موضوع سؤال قرار دهد. از دیگر کتاب‌ها و رساله‌های تألیفی، تصحیحی و ترجمه‌ای بهار می‌توان منظومۀ چهار خطابه؛ اندرزهای آذرباد ماراسپندان (ترجمۀ منظوم از زبان پهلوی)؛ ترجمۀ منظوم یادگار زریران از زبان پهلوی؛ زندگی مانی؛ گلشن صبای فتحعلی‌خان صبا؛ تاریخ سیستان؛ رسالۀ نفس ارسطو ترجمۀ باباافضل کاشانی؛ مجمل‌‌التواریخ و القصص؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی (دو جلد)؛ منتخب جوامع‌الحکایات و لوامع‌الروایات عوفی؛ دستور زبان فارسی و تاریخ بلعمی را نام برد. مقالات ادبی و تحقیقی بهار، در زمان حیات یا پس از وفاتش در نشریات متعدد از جمله نوبهار، مهر، ایران، دانشکده، باختر، ارمغان، تعلیم و تربیت، دانش، جهان نو، یغما، آموزش و پرورش، نگین؛ گل‌های رنگارنگ، پیام نو، نامۀ فرهنگستان، فردوسی، آینده، آرمان، مهر ایران، ایران‌نامه و سخن چاپ و منتشر شد. این مقالات در موضوعات گوناگون زبانی، ادبی، تاریخی، واژه‌شناسی، دستور، خط، احوال رجال سیاسی و مذهبی، نقد متون و هم‌چنین نقد شعر و مکاتبات است. از تصنیف‌ها و ترانه‌های بهار «سرودۀ بهار»، «بهار دلکش»، «باد صبا بر گل گذر کن»، «ای شهنشه»، «ای دل شکسته»، «نهاده کشور دل باز رو به ویرانی»، «گر رقیب آید»، «ایران هنگام کار»، «ز من نگارم»، «پرده ز رُخ بر افکن»، «سرود پهلوی»، «عروس گل» و «مرغ سحر» را باید نام برد. اشعار بهار به زبان‌های انگلیسی و روسی برگردانده شده است، از جمله ادوارد براون در مجموعه‌ای با عنوان شعر سیاسی ایران نوین نمونه‌هایی از اشعار اجتماعی بهار را با ترجمه و تفسیر انگلیسی منتشر کرد. آربری نیز شعر بهار را با اشعار دیگر شاعران ایرانی به انگلیسی ترجمه و در کتابی با عنوان اشعار فارسی منتشر کرد. بهار نمایشنامه‌ای نیز با عنوان تربیت نااهل نوشته است. بهار ساحت‌های وجودی چندی دارد که مهم‌ترین آنها ساحت هنری اوست، در هر دوره از تاریخ ادب فارسی، در سخن‌سرایی بیش از سخن‌‌سرایان هم‌عصر خود درخشیده است؛ در میان شاعران سنتی معاصر نیز بهار سرآمد است. او استاد سخن و بر سخن سوار است. دیوان اشعارش به راستی زندگی‌نامۀ منظوم و کارنامۀ عصر اوست. در اوزان و قوافی و ردیف‌های آسان و دشوار تجربه‌آزمایی کرده است. در اشعارش همۀ انواع شعر از قصیده، مسمط، ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، قطعه، غزل، مثنوی، رباعی و دوبیتی می‌توان سراغ گرفت. وی قصیده‌سرای توانایی است. در میان چکامه‌هایش نمونه‌هایی می‌توان یافت که در سخن فارسی بی‌نظیرند. در تصویر منظره‌ها مهارت دارد. طبایع، سرشت‌ها، صحنه‌های حیات و احوال و کیفیات و فضاهای سیاسی و اجتماعی را استادانه وصف می‌کند. بهار صنایع شعری را با مهارت تمام به کار می‌برد. او سبک‌های خراسانی و عراقی را در هم آمیخته است، اشعارش در استواری، صلابت، شکوه و موسیقی، چکامه‌سرایان خراسان و در لطف مضمون و سادگی بیان، گویندگان عراقی را به یاد می‌آورد. در اشعار بهار نشانه‌های شاخص زمانه‌اش دیده می‌شود. هیچ ‌یک از شاعران اجتماعی آن دوران نتوانسته است مانند بهار شعر را در مقام شایستۀ آن نگاه دارد. در نثر بهار نیز پاره‌های استادانۀ متعددی وجود دارد که از مهارت و شجاعت قلمی‌اش حاکی است، بهترین نمونه‌های نثرش، در سبک‌شناسی وجود دارد که نویسنده گاه در وصف فشرده و جامع حوادث مهم مانند آثار حملۀ غزان یا معرفی برخی از شاهکارهای متون فارسی مانند گلستان سعدی معجزآفرین می‌شود. بهار سخنوری زبردست و روزنامه‌نگاری ماهر و سهل‌آفرین است و با وارد کردن تعبیرات فارسی و ترکیبات شعری، سبک تازه‌ای پدید آورده است.

اثرآفرینان (۲ /۷۸-۷۹)؛ تاریخ ادبیات ایران (۲ /۲۴۲-۲۴۰)؛ دانشنامۀ جهان اسلام (۱۳ /۸۶-۹۲)؛ سخنوران نامی معاصر ایران (۱ /۵۸۵-۵۹۴)؛ شرح حال رجال (۴ /۳۵۰)؛ صد سال شعر خراسان (۱۳۴-۱۵۵).