گلهای رنگارنگ ۲۹۷
دکلمه: روشنك | |||||
بیا كه طرح ریا از میان براندازیم چرا به خود غم بیهوده ره دهیم مدام تن توانگر ما پیش از آنكه كوزه كنند |
برون ز دایره یك طرح دیگر اندازیم چرا همیشه كدورت به خاطر اندازیم غنیمت است دمی می به ساغر اندازیم |
||||
شاعر ناشناس (غزل) | |||||
آواز: شهیدی | |||||
سحرم دولت بیدار به بالین آمد قدحی در كش و سرخوش به تماشا بخرام مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای شادی یاد پری چهره بده باده ناب |
گفت برخیز كه آن خسرو شیرین آمد تا ببینی كه نگارت به چه آیین آمد كه ز صحرای ختن آهوی مشكین آمد كه می ناب دوای دل غمگین آمد |
||||
حافظ (غزل) | |||||
ترانه: شهیدی | |||||
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود بر سر تربت ما چون گذری همت خواه برو ای زاهد خود بین كه ز چشم من و تو ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز عیب مستان مكن ای خواجه كه ازو كهنه روان چشمم آن دم كه ز شوق تو نهد سر به لحد |
سر ما خاك ره پیر مغان خواهد بود كه زیارتگه رندان جهان خواهد بود راز این پرده نهانست و نهان خواهد بود تا كه را خون دل از دیده روان خواهد بود كس ندانست كه رحلت به چه سان خواهد بود تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود |
||||
حافظ (غزل) | |||||
روشنك: | |||||
همیشه شاد و همیشه خوش باشید. | |||||