برگ سبز ۱۸۱
گوینده: روشنک | |||||
چشم بگشا که جلوه دلدار این تماشا چوبنگری گویی |
به تجلی است از درودیوار لیس فی الدارغیره دیار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
در كنج محنت این دل دیوانه خوشتر است ای پند گو خموش كه در گوش جان من ساقی من اختیار ندارم ز بیخودی شرم و ادب نه شیوة شوخی و دلبری است تا كی درون پرده كشیدن شراب عشق |
دیوانه را مقام به ویرانه خوشتر است یك نالة حزین ز صد افسانه خوشتر است در دست اختیار تو پیمانه خوشتر است در نرگس تو شیوة مستانه خوشتر است این گیر و دار بر در میخانه خوشتر است |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
دلم كه سوخت سپند مه جمال تو باد تمام صورت اهل دردمندان را ز دفتر دل عشاق چون گشایی فال چراغ دیدة شب زندهدار من یا رب بلای جان فغانی و آفت نظرش
|
اسیر سلسله و دام زلف و خال تو باد مدام جلوه در آیینة جمال تو باد نوای زمزمة شوق حسب حال تو باد ز نور شمع طربخانة وصال تو باد كرشمة خم ابروی چون هلال تو باد |
||||
بابافغانی شیرازی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
مو آن مستم كه پا از سر نذونم دلارامی كز او گیرد دل آرام |
سر و پایی به جز دلبر نذونم به غیر از ساقی كوثر نذونم |
||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
خوشا آنان كه از پا سر نذونند كُنشت و كعبه و بتخانه و دیر |
میون شعله خشك و تر نذونند سرایی خالی از دلبر نذونند |
||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
آواز: قوامی | |||||
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل من عاشق ز عشقت بیقرارم |
به رنگ و بوی تو دلخونم ای گل تو چون لیلی و من مجنونم ای گل |
||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
به روی دلبری گر مایلستم خدا را ساربان آهسته میران |
مكن منعم گرفتار دلستم كه مو واماندة این قافلستم |
||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
به دریای غمت دل غوطه ور بی به چشمم قطرههای اشك خونین |
مرا داغ فراغت بر جگر بی تو گویی لالة باغ نظر بی |
||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
به چشمم قطرههای اشك خونین | تو گویی لالة باغ نظر بی | ||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
آواز: قوامی | |||||
به چشمم قطرههای اشك خونین | تو گویی لالة باغ نظر بی | ||||
باباطاهر (دوبیتی) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
زیبد كه ز درگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
گوینده: روشنک | |||||
این هم برگ سبزی بود تحفة درویش، علی نگهدار شما. | |||||