برگ سبز ۲۳۴
دکلمه: روشنک |
|||||
خوشا با دوستان در بوستان گل ترنَم میكند بر شاخ بلبل كند در بر حریر نیلگون سرو بگو با بلبل ای باد بهاری بیا خواجو كه با مرغان شبخیز |
كه خوش باشد به روی دوستان گل تبسم میكند در بوستان گل نهد بر سر كلاه سایبان گل كه باز آمد ز رغم آسمان گل نهاده است از هوا جان در میان گل |
||||
خواجوی كرمانی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
باد بهار بین كه بر این مرغزارها در باغ رو كه دست بهار از سر درخت ساقی میان ببند كه هنگام عشرت است گر بر دل تو هست غباری ز درد و غم وقتی من اختیار دلی داشتم به دست |
چون میكند ز نرگس و نسرین نگارها بر فرقت از شكوفه بریزد نثارها می در پیالهها كن و گل در كنارها بنشین كه جام می بنشاند غبارها عشق آمد و ز دست ببرد اختیارها |
||||
اوحدی مراغهای (غزل) | |||||
آواز: ناصر مسعودی | |||||
تاجم نمیفرستی تیغم بسر مزن مرهم نمینهی به جراحت نمك مپاش گیرم تو خود ز مردم صاحب نظر نئی بر نامة امید فقیران قلم مكش تا غنچه لب گشود سر خود به باد داد تاجم نمیفرستی تیغم بسر مزن چون كوه پا به جای نگهدار خویش را |
مرهم نمیگذاری زخم دگر مزن نوشم نمیدهی به دلم نیشتر مزن از طعنه تیغ به دل صاحبنظر مزن بر ریشة حیات ضعیفان تبر مزن ای آفتاب دم به نسیم سحر مزن مرهم نمیگذاری زخم دگر مزن چون باد هرزهگرد به هر بام و در مزن |
||||
جلال همایی (غزل) | |||||
دکلمه: روشنک | |||||
نوبهار است بیا تا قدحی نوش كنیم ما كه باشیم كه ما را دهد آغوش تو دست یار چون ساقی بزم است هلالی برخیز |
شاید این محنت ایام فراموش كنیم با خیال تو مگر دست در آغوش كنیم تا به یك جرعه تو را واله و مدهوش كنیم |
||||
هلالی جغتایی (غزل) | |||||