گلهای جاویدان ؟#۳
گلهای جاویدان برنامه شماره ۳ |
|||||
آواز: عبدالعلی وزیری |
|||||
گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیرسیر بس خطاها کرده ام دزدیده لیکن آرزوست |
بی رقیبش دادمی من بوسه هایی سیرسیر با لب ترک خطا روزی خطایی سیرسیر |
||||
یک به یک بیگانگان را ازمیان بیرون کنید دست اوگیرم به میدان اندرآیم پایکوب |
تا کنارم گیرد آن دَم آشنایی سیرسیر می زنم زان دست با او دست و پایی سیرسیر |
||||
گربه خلوت دیدمی او را به جایی سیرسیر |
بی رقیبش دادمی من بوسه هایی سیرسیر |
||||
مولوی- دیوان شمس تبریزی |
|||||
گفت ای ناصح خَمُش کن چند چند سخت ترشد بند من ازپند تو |
پند کَم دِه زانکه بس سخت ست بند عشق را نشناخت دانشمند تو |
||||
مولوی - مثنوی معنوی |
|||||
آواز: غلامحسین بنان |
|||||
روزها فکرمن این است وهمه شب سخنم ازکجا آمده ام، آمدنم بَهرچه بود مانده ام سخت عجب کزچه سبب ساخت مرا |
که چراغافل ازاحوال دل خویشتنم به کجا می روم آخر ننمایی وطنم یا چه بوده است مراد وی ازاین ساختنم |
||||
مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک ای خوش آن روزکه پرواز کنم تا بردوست |
دوسه روزی قفسی ساخته اند ازبدنم به امید سَرکویش پَروبالی بزنم |
||||
منسوب به مولوی |
|||||
تصنیف: غلامحسین بنان |
|||||
امروزمها خویش زبیگانه ندانیم |
مستیم بدان حد که ره ازخانه ندانیم |
||||
گفتند دراین دام یکی دانه نهاده ست |
دردام چنانیم که ما دانه ندانیم |
||||
درباغ به جزعکس رخ دوست نبینیم |
وز شاخ به جزحالت شوریده ندانیم |
||||
در عشق تو از عاقلۀ عقل برستیم |
جزحالت شوریده و دیوانه ندانیم |
||||
امروزازاین نکته و افسانه مخوانید |
کافسون نپذیرد دل و افسانه ندانیم |
||||
باده دِه وکم پرس که چندم قدح ست این |
کزیاد تو ما باده ز پیمانه ندانیم |
||||
شمس الحق تبریز بده رَطل پیاپی |
تا باردگرجرعه زخُمخانه ندانیم |
||||
مولوی- دیوان شمس تبریزی |
|||||
دکلمه: روشنک |
|||||
امروزمها خویش زبیگانه ندانیم |
مستیم بدان حد که ره ازخانه ندانیم |
||||
شمس الحق تبریز بده رَطل پیاپی |
تا باردگرجرعه زخُمخانه ندانیم |
||||
مولوی- دیوان شمس تبریزی |
|||||
گوینده: روشنک |
|||||
این هم گُلی بود جاویدان ازگلزاربی همتای ادب ایران، گُلی که هرگزنمیرد. شب خوش. |
|||||
|
|||||
* این برنامه بدون اعلام شماره میباشد |