برگ سبز ۲۵۶
|
|
|
|
|
|
گوینده (روشنک) |
|
|
|
|
|
|
گه دلم از عشقٍ بتان گه جگرم می سوزد |
عشق هر لحظه به داغ دگرم می سوزد |
|
||
من که خود بی خبر و آتشٍ هجران در دل |
وه که این شعله شبی بی خبرم می سوزد |
||||
حیرتی تونی (غزل) |
|||||
بیا ای عشق و آتش زن دلٍ افسرده ی ما را |
به نور خویش روشن کن چراغ مُرده ی ما را |
||||
شاعر ناشناس(غزل) |
|||||
نتوان به تو از بیم بلا مُزد نشستن |
آواره شدن به که به این روز نشستن |
||||
هر کس به کسی همنفس و من نتوانم |
پهلوی کسی زین دلٍ پُر سوز نشستن |
||||
شهیدی قمی (غزل) |
|||||
نرگسٍ مست تو منظور نظر هاست هنوز |
گل رخسار تو را وقت تماشاست هنوز |
||||
همچو اشکم زنظر گر چه فکندی صد بار |
بر سر و چشمٍ جهان بینٍ منت جاست هنوز |
||||
شاعر ناشناس(غزل) |
|||||
آواز (گلپایگانی) |
|||||
مخوان زدیرم به کعبه زاهد که برده از کف دلٍ من آنجا | |||||
به غم زساقی زعشوه مطرب به خنده ساغر به گریه مینا |
|||||
درین بیابان زناتوانی فتادم از پا چنان که دانی | |||||
صبا پیامی ز مهربانی ببر زمجنون بسوی لیلا |
|||||
|
|
مشتاق اصفهانی (غزل) |
|||
عمر آن بود که در صحبت دلدار گذاشت |
حیف و صد حیف که آن دولت بیدار گذشت |
||||
آفتابی زد و ویرانه ی دل روشن کرد |
لیک افسوس که زود از سرٍ دیوار گذشت |
||||
خیره شد چشم دل از جلوه ی مستانه ی او |
تا زدم چشم به هم مهلت دیدار گذشت |
||||
آفرین باد به پروانه که مانند ما |
خود به آتش زد و از هر به جز یار گذشت |
||||
|
|
||||
|
عماد خرسانی (غزل) |
||||
مخوان زدیرم به کعبه زاهد که برده از کف دلٍ من آنجا | |||||
به غم زساقی زعشوه مطرب به خنده ساغر به گریه مینا |
|||||
درین بیابان زناتوانی فتادم از پا چنان که دانی |
|||||
صبا پیامی ز مهربانی ببر زمجنون بسوی لیلا |
|||||
مشتاق اصفهانی (غزل) |