برگ سبز ۲۵۷
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گوینده ( روشنک) |
|
|
|
||
بلبل زعشق گل اگر در سینه دارد خار ها |
من شعله ها دارم به دل زین آتشین رخسار ها |
||||
افغان بلبل را اگر چون ناله ام بودی اثر |
گشتی خزان كی راهبر بر غارت گلزار ها |
||||
هم در سفر هم در حذر باشد مدام ای سیم بر |
حُسنِ تو منظورِ نظر از دیدنِ دیدار ها |
||||
بیهوده از عشق تو كس جوید نجات از داد رس |
كاین شعله ها آخر نفس با شمع دارد كار ها |
||||
شاعر ناشناس(غزل) | |||||
پیشِ تو كه جز غیر ندارد گذر آنجا |
شاید چو بمیرم رسد از من خبر آنجا |
||||
در خلوتی و سوزم از این غم كه به رویت |
چشم است همه رخنه ی دیوار و در آنجا |
||||
شاعر ناشناس(غزل) | |||||
این همه لطفِ كلام و حُسنِ شمایل |
خون شود آن دل كه شد به غیر تو مایل |
||||
منع كسان چون كنم ز تحفه درِ دوست |
كس نتواند زقبله منع قبایل |
||||
شاعر ناشناس(غزل) | |||||
آواز (قوامی) |
|||||
ای ساقیا مستانه رو ، آن یار را آواز ده |
گر او نمی آید بگو آن دل که بردی باز ده |
||||
افتاده ام در کوی تو پیچیده ام بر موی تو |
مست رخ نیکوی تو آن دل که بردی باز ده |
||||
ای دلبر زیبای من ای سرو خوش بالایٍ من |
لعل لبت صهبای من آن دل که بردی باز ده |
||||
ما را به غم کردی رها شرمی نکردی از خدا |
اکنون بیا بهر خدا آن دل که بردی باز ده |
||||
ای ساقیا مستانه رو ، آن یار را آواز ده |
گر او نمی آید بگو آن دل که بردی باز ده |
||||
مولانا (غزل) |
|||||
گوینده (روشنک) |
|||||
آن دوست كه دیدنش بیاراید چشم |
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم |
||||
ما را زبرای دیدنش باید چشم |
گر دوست نبیند به چه كار آید چشم |
||||
ابوالحسن خرقانی(رباعی) | |||||
|
|
|
|
|
|