گلهای جاویدان ۱۳۱

             
             
دکلمه:روشنک            
             

گلهای جاویدان

       
             
 

به چه کار آیدت ز گل طبقی

گل همین پنج روز و شش باشد

از گلستان من ببر ورقی

وین گلستان همیشه خوش باشد

   
       

سعدی،گلستان( مثنوی در بحر خفیف)

 
             

معجزه سعدی شیوه سخن اوست. در تاریخ ادبی ایران كه گویندگان چیره طبع فراوانند، گویندگانی كه در آفرینش تعبیر و ابداع در بیان مهارت دارند، سعدی می درخشد. كسی چون او روانی و صنعت را بهم نیامیخته و این سهولت بیان را نشان نداده است كه همه كس حتی مردمان بازاری او را بفهمند و سخن او به سبك زبان عامی فرو نیافتاده باشد. زبان سهل و ممتنع سعدی گمراه كننده تمام شاعرانی است كه پس از او آمده اند و شیوه او را در غزل پیروی كرده اند ولی همه در خامی و ابتذال افتاده اند.

             

قدرت سعدی در سخن به پایه ای است كه موارد ضعف فكری وی را می پوشاند. طرز بیان او مانند جلایی است كه بر تمام مطالب او پوشش زیبایی می ریزد و خواننده را از غور و تعمق در كُنه آن مطالب منصرف می كند. پیدا كردن سِر تفوّق زبان سعدی آسان نیست زیرا تمام آن نكاتی كه اساس فصاحت و مبانی استحكام بیان را تشكیل می دهد مورد توجه و رعایت سایر گویندگان بوده است. ولی در زبان سعدی طنین و ترنمی هست كه در زبان هیچ شاعر غنائی دیگری نمی توان یافت. وقتی سعدی می گوید «سرو بالایی به صحرا می رود،» در برابر دیدگان ما منظره ای تجسم پیدا می كند. صحرای سبز خرم شیراز كه از سروهای بلند منقش شده است در مخیله ما ظاهر می شود كه نگار طنازی با قامت بلند و مواج خود از همان قامت های پُر از انعطافی كه در مینیاتور ها دیده ایم در آن می خرامد. این مصرع چهار پنج كلمه بیشتر نیست ولی مانند چهار پنج خطی است

             

كه انگشتان ورزیده كاریكاتورساز ماهری می كشد و خطوط اصلی سیمایی را مشخص می كند. سعدی نیز بطوری منظره را مجسم می كند كه حتی مصرع دوم: «رفتنش بین تا چه زیبا می رود» دیگر زائد بنظر می رسد.

             

«ببند یك نفس ای آسمان دریچهٔ صبح». همین مصرع به تنهایی شعر است؛ حقیقت آرزوی عاشقی را نشان می دهد كه جز آرزوی خود چیزی نمی بیند و نمی خواهد، و بنابراین هیچ منطقی و استدلالی را به فكر او راه نیست و می خواهد نوامیس طبیعت نیز از كار بیافتد. مصرع دوم، كه برای تمام شدن بیت می آید و دلیل این تمنای غیر قابل وصول را بیان می كن، تقریبا زائد بنظر می رسد. گاهی نیز مصرع دوم از بلندی و رسایی مصرع اول می كاهد. «مِی با جوانان خوردنم باری تمنا می كند». گوئی این مصرع دیگر شعر نیست، شعله ایست از روح پُر از آرزوی گوینده؛ پرتوی است از مكنون جان وی ولی شعله ای كه دود ندارد و پرتوی كه روح پر از اشتیاق او را نشان می دهد، و از بس خوب و شفاف و رساست مصرع دوم آن «تا کودکان در پی فتند این پیر دُرد آشام را» از آن می كاهد.

             

به شكل مثبت و قطعی نمی توان سِر زیبایی این مصرع ها را كه فصاحت و بلاغت و ایجاز را به حد كمال رسانیده است نشان داد، ولی از آشنائی به زبان سعدی این استنباط به شخص دست می دهد كه سعدی از آن شاعران نادر و قادر است كه قدرت و دینامیسم زبان آنها در كیفیت ترکیب جمله است، نه در توسل به صنایع شعری. به عبارتی دیگر با آنكه سعدی در دوره رواج صنایع شعری قرار دارد برگشت محسوسی در طبع وی به عصر بدوی هومر (Homer) و به دورۀ سادگی زبان رودكی و فردوسی دیده می شود.

             
آواز: غلامحسین بنان
         
             
 

رفتی و همچنان به خیال من اندری

فكرم به منتهای جمالت نمی رسد

مه بر زمین نرفت و پری دیده برنداشت

تو خود فرشته ای نه ازین گِل سِرشته ای

با دوست كنج فقر بهشت ست و بوستان

سعدی به وصل دوست چو دستت نمی رسد

گویی كه در برابر چشمم مصوری

كز هر چه در خیال من آمد نكوتری

تا ظن برم كه روی تو ماه ست یا پری

گرخلق از آب و خاك، تو از مُشك و عنبری

ی دوست خاك بر سر جاه و توانگری

باری به یاد دوست زمانی به سر بری

   
        سعدی(غزل)    
 دکلمه:روشنک            
 

هر كس به تماشائی رفتند به صحرایی

یا چشم نمی بیند یا راه نمی داند

ما را كه تو منظوری خاطر نرود جایی

هر كو به وجود خود دارد  ز تو پروایی

   
        سعدی(غزل)    
آواز: حسین قوامی        
             
ما در خلوت به روی غیر ببستیم

هر چه نه پیوند یار بود بریدیم

مردم هشیار ازین معامله دورند

در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم

دوستی آنست سعدیا كه بماند

از همه باز آمدیم و با تو نشستیم

وآنچه نه پیمان دوست بود شكستیم

شاید اگرعیب ما كنند كه مستیم

در همه عالم بلند و پیش تو پستیم

عهد وفا هم براین قرار كه بستیم

   
        سعدی(غزل)
   
             
گوینده:روشنک          
             

این هم گلی بود جاویدان از گلزار ادب ایران، گلی كه هرگز نمیرد. شب خوش.

             

 


Back to programme page