برگ سبز ۳۶
دکلمه: مشکین | |||||
چشم بگشا چشم بگشا كه جلوهٔ دلدار این تماشا چو بنگری گویی |
به تجلی است از در و دیوار لیس فیالدار غیرهُ دیّار |
||||
منسوب به عطار (قصیده) | |||||
دکلمه: مشکین | |||||
زین حلاوتها كه در كنج لب شیرین توست هر كه در كون و مكان می بینم ای سلطان حسن خود مگر از لطف بنوازی دل مسكین ما گر من از لب تشنگی در عشق میرم باك نیست |
كی اجل بندد زبانی را كه در تحسین توست بی سر و سامان عشق و بیدل و بیدین توست ور نه كی این شیشه همسنگ دل مسكین توست زان كه آب زندگی در چشمه نوشین توست |
||||
فروغی بسطامی (غزل) | |||||
دکلمه: مشکین | |||||
خوشتر از دانهٔ اشكم گهری پیدا نیست | حیف و صد حیف كه اهل نظری پیدا نیست | ||||
فروغی بسطامی (غزل) | |||||
آواز: ادیب خوانساری | |||||
حسن تو دائم بدین قرار نماند ای گل ای گل خندان نو شكفته نگهدار حسن دلاویز پنجهای است نگارین عاقبت از ما غبار ماند زنهار هم بدهد دور روزگار مرادت سعدی شوریدهٔ بیقرار چرایی |
مست تو جاوید در خمار نماند خاطر بلبل كه نو بهار نماند تا به قیامت بر او نگار نماند تا ز تو بر خاطری غبار نماند ور ندهد دور روزگار نماند در پی چیزی كه برقرار نماند |
||||
سعدی (غزل) | |||||
دکلمه: مشکین | |||||
زیبد كه زدرگاهت نومید نگردد باز | آن كس كه به امیدی بر خاك درت افتد | ||||
عراقی (غزل) | |||||
برگ سبزی بود تحفهٔ درویش، علی نگهدار شما. | |||||